سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۸

نگاه♦ سينماي جهان‏

 

از اين جاست که جهان فيلم به هزارتوي پيچيده اي گام مي گذارد که انتهايي ندارد و صحنه پاياني ( که مرد بر ‏بستري از طبيعت خشن اما زيبا، توخالي و فروخورده به ناکجا آباد و آينده اي محتوم و نامعلوم چشم دوخته ) ‏تماشاگر را با احساس غريبي از پيچيدگي روابط انساني- مشابه با احساسي که از تماشاي آثار اسلاف بزرگ ‏سينما....‏

semeymonb.jpg

نگاهي به " سه ميمون" ساخته نوري بيلگه سيلان
فيلمي نزديک به شاهکار

نوري بيلگه سيلان، فيلمساز ترک که در سال 1995 با اولين فيلم کوتاهش در جشنواره کن درخشيد، با آخرين ‏فيلمش، "سه ميمون" ثابت مي کند که کيفيات فيلم هاي قبلي نظير "دوردست"، اتفاقي نبوده و با فيلمساز قرص ‏و محکمي روبرو هستيم که فيلم به فيلم بر قدرت زبان سينمايي اش مي افزايد و سبک بصري قابل اعتناي خود ‏را با امضاي صحنه به صحنه اش مي گستراند و چون برگ هايي از يک دفتر نقاشي، نماهايي به غايت ‏قدرتمند را با مخاطبش قسمت مي کند.‏

‏"سه ميمون" در ادامه جهان اين فيلمساز، با قدرتي چشمگير در خلق فضا خودي مي نماياند و با امتداد مايه ‏هاي مورد علاقه فيلمساز - درباره تنهايي و پيچيدگي روابط انساني - نقطه اوجي را در تاريخ سينماي ترکيه ‏رقم مي زند و هديه اي را دست و دلبازانه عطا مي کند به دوستداران واقعي سينما- که از زد و بند سينماي ‏تجاري امروز يا اداها و ادعاهاي توخالي جشنواره ها خسته اند.‏

‏"سه ميمون" نقطه قوتش را در چارچوب شخصيت هايي جست و جو مي کند که جملگي - و به تمام معني- ‏ساده اند، اما در چنبر روابطي پيچيده گرفتار آمده اند که سرنوشت آنها را- هر انساني را؛ تفاوتي نمي کند- به ‏سوي يک هزارتوي پيچيده رهمنون مي سازد و "قصه" شکل مي گيرد. از سويي اما داستان ساده فيلم حول ‏محور خيانت به سادگي مي توانست به يک فيلم کليشه اي شعاري تبديل شود؛ اما تفاوت اصلي روايت آنجا ‏خودي مي نماياند که فيلمساز از سادگي شخصيت هايش به پيچيدگي دروني روابط انساني مي رسد: خيلي زود ‏مي فهميم که زن واقعاً عاشق شده و اين تنها يک رابطه توام با هوس يا ارتباطي براي دست آوردن منافع ‏مادي نيست.‏
‏ ‏
از اين جاست که جهان فيلم به هزارتوي پيچيده اي گام مي گذارد که انتهايي ندارد و صحنه پاياني ( که مرد بر ‏بستري از طبيعت خشن اما زيبا، توخالي و فروخورده به ناکجا آباد و آينده اي محتوم و نامعلوم چشم دوخته ) ‏تماشاگر را با احساس غريبي از پيچيدگي روابط انساني- مشابه با احساسي که از تماشاي آثار اسلاف بزرگ ‏سينما، از برگمان و بونوئل تا آنتونيوني و حتي وودي آلن نصيب ما مي شود- از سينما بيرون مي فرستد؛ با ‏جهان قدرتمندي که تا مدت ها در ذهن او باقي مي ماند.‏

اين ميسر نمي شود، مگر به مدد قدرت تصويري شگفت انگيز فيلم. نوري بيلگه سيلان که کارش را با عکاسي ‏شروع کرد- و مي توان "دوردست" را که درباره يک شخصيت روشنفکر عکاس در استانبول امروز است، ‏حديث نفس اش دانست- هر فريم فيلمش را عکاسي- يا بهتر بگوئيم: نقاشي- مي کند. او همه فيلم را به شکل ‏حساب شده اي در هاله اي از نور و رنگ بخصوص- که بايد به مدد فيلتر بوجود آمده باشد- قرار مي دهد که ‏هر کادر آن با رجوع به نقاشي هاي کلاسيک- از پيتر بروگل تا فرانسيس بيکن قرن بيستمي- معنا مي يابد و ‏احساس دروني شخصيت ها را با ما قسمت مي کند. اين ميان نور- به عنوان عنصري اصلي و اساسي در ‏عکاسي؛ شغل اوليه او- نقش بسيار مهمي ايفا مي کند. مثلاً اولين باري که صورت زن را در نور و به شکل ‏واضح مي بينيم، زماني است که بر بالاي سر پسر زخمي اش حاضر مي شود: بيانگر حس مادري قوي که با ‏حس عاشقانه بعدي مورد تقابل قرار مي گيرد و همين پسر عامل اصلي است در شکل گيري و ناکامي اين ‏عشق ممنوع( او بهانه ديدار زن است با رئيس براي پول قرض کردن و از سويي حرکت نهايي پسر، تراژدي ‏اين رابطه را شکل مي دهد) يا صحنه آغازين فيلم، چراغ هاي اتومبيلي که در تاريکي شب در ميان جنگل در ‏حال دور شدن است، هم استفاده بکري را از نور با ما قسمت مي کند، هم با وقوع تصادف در تاريکي ما را ‏مستقيم به جهان قصه مي برد، هم جبر طبيعت- يکي از مايه هاي فيلم- را با ما در ميان مي گذارد؛ و هم- البته ‏و در نهايت- از نظر بصري زيباست.‏

از سويي اما کادرهاي حساب شده و زيباي اثر تنها يک بازي فرمي نيست و در جهان اثر معنا مي يابد. مثلاً ‏صحنه التماس زن به رئيس که در يک قاب دور و زيبا از طبيعت شکل مي گيرد، از سويي عجز زن را با ما ‏قسمت مي کند(که تنها از دوردست شاهد او هستيم) و از سوي ديگر جبر طبيعت را بازگو مي کند که ‏حضوري مسلط بر روابط انساني دارد. همين جا با يک جابجايي دوربين مختصر و يک جاي دوربين عقب تر ‏در انتهاي اين صحنه، مي فهميم که پسر از دور در حال تماشاي آنهاست؛ بي آنکه نيازي به ديدن او باشد، چرا ‏که پيشتر کارگردان همين تمهيد را در صحنه اي که زن از دور به تماشاي رئيس و همسرش مشغول است، به ‏کار گرفته بود.‏

از سويي خانه عمودي آنها با عرض بسيار کم (که نمادي است از مفهوم شکننده"خانواده") با شکل غريبش- ‏مثل کشتي اي در گل نشسته؛ يادآور کشتي کهنه واژگون شده در "دوردست"- حضور سرد خود را بر محيطي ‏جبرگونه- با قطارهاي پي در پي اي که در گذرند- گوشزد مي کند و پسر خانواده در حرکتي نمادين با پرش ‏هر بار خود از روي ديوار و پا گذاشتن به محيط ممنوع، نوعي ناهنجاري در اين حرکت سرد روزگار را ‏نمايان مي سازد؛ حرکتي که در انتها، در آن نماي باشکوه پاياني معنا مي يابد.‏

 

 

 

 

 

 

 

 

فيلم روز♦ سينماي ايران

دو نکته مهم را در آثار تهمينه ميلاني مي توان پي گرفت: شعارزدگي و ميل فراوان براي ارتباط برقرار ‏کردن با مخاطب عام. سوپراستار شعارزدگي فراوان رنج مي برد و اين بسيار گويي برقصه گويي که مي ‏توانست در کليت اثر مورد توجه قرار گيرد سايه افکنده است. ‏

superstarb.jpg

تحول در چند روز

نويسنده و کارگردان: تهمينه ميلاني. مدير فيلمبرداري: عليرضا زرين دست. تدوين : مستانه مهاجر. تهيه ‏کننده: محمد نيک بين. بازيگران: شهاب حسيني، فتانه ملک محمدي، ليلا زارع، فريبا کوثري، محمدرضا ‏شريفي نيا، افسانه بايگان.‏

خلاصه داستان: کورش زند بازيگر بد اخلاق سينماست. او مي گساري مي کند، زن باره است و... يک روز ‏دخترکي وارد زندگي او مي شود و براي او از زندگي پاک و سالم سخن مي گويد. او سعي مي کند با دروغ ‏هاي مصلحتي زناني را که اطراف کورش هستند براند و درنهايت سوپراستار داستان در مي يابد دختري که ‏ديده دختر خودش است. کورش به دنبال دختر متحول و سرگشته از شهر خارج مي شود اما او را نمي يابد.‏

تهمينه ميلاني با فيلم آتش بس سينماي ايران را با رقم هاي ميليوني آشنا کرد. فيلم او نخستين اثر سينمايي بود ‏که از دروازه هاي فروش ميليوني گذشت. اين سودا که بسيار براي مديران وقت نيز خوش آمده بود دست خانم ‏فيلمساز را باز گذاشت تا فيلم ديگر خود را نيز با آرزوي عبور از دروازه هاي ميلياردي بسازد. با اين تفسير ‏تسويه حساب جلوي دوربين رفت. اما اين فيلم به دليل داستانش که به اخاذي چند دختر از مردان متمول مي ‏پرداخت راهي محاق شد و مديران سينمايي و وزير ارشاد دولت نهم را بسيار بر آشفت.‏

‏ داستان به اينجا رسيد که ميلاني مجبور شد براي رها کردن فيلم در توقيف فيلمي بسازد تا ضد ساخته هاي ‏پيشين اش باشد. بنابراين سوپراستار جلوي دوربين رفت که خنجري از پشت به پشت صحنه سينماست. ميلاني ‏با ساختن اين فيلم به عموم اعلام کرد که ستارگان سينما عده اي فاسد هستند و بايد براي رستگاري آنها دنبال ‏راه هاي متفاوت بود. سوپر استار با همين نگاه بسيار به مذاق مديران دولتي خوش آمد. فيلم روانه اکران شد ‏اما تسويه حساب از بند رهايي نيافت.‏

فيلم سوپراستا ر مي توانست فارغ از نگاه جانبدارانه اي که دارد به يک فيلم داستان گوي سينماي بدنه بدل ‏شود و مهارت هاي ميلاني را در داستان گويي به نمايش بگذارد. اما چنين اتفاقي رخ نمي دهد زيرا ميلاني ‏قصد ندارد از شعارهاي خود عقب نشيني کند. اين اتفاق براي او در فيلم آتش بس رخ داد و تا حدود زيادي نيز ‏آراي منتقدين را با خود همراه کرد. اما اين بار دوباره يک زن ناجي زندگي يک مرد مي شود تا او را از بند ‏ها برهاند. ميلاني با سوپراستار دوباره دغدغه هاي هميشگي و تکراري خود را درباره زنان فرياد مي کشد.‏
بزرگترين مشکل شخصيت پردازي سوپراستار نگاه يکسويه فيلمساز است. کورش زند شخصيتي تک رنگ ‏است. ما در ابتداي فيلم با تعاريفي که از عرف جامعه ارائه مي شود با مردي رو به رو هستيم که ساختار ‏شخصيتي سياه دارد. او تا انجا از منظر روحي تيره و تار است که فيلمساز هيچ راهي براي رستگاري وي ‏باقي نمي گذارد و تحول پاياني او را قابل باور نمي کند.‏

جالب که پس از تماشاي فيلم سوپراستار شخصيت دکتر سپيد بخت فيلم خانه اي روي آب به کارگرداني بهمن ‏فرمان آرا در ذهنم تجديد شد. با اين توجه که فرمان ارا در جايگاه فيلمساز و رضاکيانيان به عنوان بازيگرتا ‏آنجا شخصيت را خاکستري طراحي مي کنند که در پايان با تمام وجود تحول او را باور مي کنيم. درصورتيکه ‏تماشاگر فيلم سوپراستار نه تنها دگرگوني کورش را باور نمي کند که با داستاني هم که از ابتدا تماشاکرده به ‏هيچ وجه همذات پنداري نمي کند. فيلم به نوعي ضد خود را در بطن پرورش مي دهد. ‏

اين نگاه از انجا نشات مي گيرد که نويسنده و کارگردان سعي داشته به زور پيام خود را درون فيلم بگنجاند. ‏
شهاب حسيني سعي مي کند کورش را تا حد زيادي خاکستري کند، اما چون به هرحال نگاه فيلمنامه نويس و ‏کارگردان بر کليت فيلم حاکم است او نيز راه به جايي نمي برد و از او بدتر شخصيت بازيگر نوجوان فيلم ‏است که بسيار پرگو به نظر مي رسد. ميلاني آگاهانه از او جذابيت زدايي کرده است و اين جذابيت زدايي تا ‏آنجا پيش رفته که دراماتيزه کردن شخصيت نيز به فراموشي سپرده شود. او آنقدر تلخ به نظر مي رسد که به ‏هيچ وجه نمي تواند موجود مناسبي براي تحول شخصيت نخست فيلم باشد.‏

در پايان داستان هم ميلاني شخصيت خود را از شهر دور مي کند و او را به جاده ها مي کشد. او قصد دارد به ‏اين نکته برسد که کورش زند از شهر و تعلقات ان رها شده و حال به دامان سکوت در طبيعت پناه اورده تا ‏خود را بشناسد. فيلم سوپراستار با اين تعاريف توانست در بخش معناگراي جشنواره فيلم فجر نيز قرار بگيرد ‏و بادريافت يکي دوجايزه مهر دولتي و اکراني بي خطر را پشت پروانه خود داشته باشد.‏

احساسات گرايي هميشگي ميلاني دراين فيلم مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و تماشاگراني که از اخراجي ‏هاي 2 استقبال مي کنند به تماشاي اين فيلم هم مي نشينند. اين درحاليست که سالن هاي فيلم هاي شريفي همانند ‏بيست و وقتي همه خوابيم همچنان خالي است و اين بار سالن هاي پر نشان از زنده بودن سينما نيست وبيشتر ‏نمايشگر مرگ سليقه هنري عمومي در جامعه به نظر مي رسد. در هرحال هندي ها از ميلاني دعوت کرده اند ‏که اين داستان را در آن کشور بازسازي کند.‏

‏ ‏



کتاب روز♦ کتاب ‏

motefavetb.jpg

دو کتاب متفاوت

شعر روزهاي دلتنگي- سروده هاي شاعران شهر کافکا‏
عاشقانه هاي عصر خشونت- اريش فريد

asheghaneha.jpg

دو کتاب کوچکند ومتفاوت د رهمه چيز از قطع کتاب تا حجم صفحات و صفحه بندي و طراحي. هردو کتاب ‏بروايت خسرو ناقد و باسم الرسام، تحت عنوان سروده هاي زمانه و منتشر شده توسط جهان کتاب در تهران.‏
در پشت جلد کتاب اول آمده است: "شاعراني که در اين دفتر گردامده اند – چون من وتو- در روزگار و زمانه ‏خود طعم تلخ و شيرين زندگي را چشيده اند؛ گاه شاد بوده اند وگاه دلتنگ. سروده ها ي اين دفتر اما حاصل ‏ايام سرور و شادي ايشان نيست؛شعرهاي روزهاي دلتنگي شان است." و به نوشته مقدمه کتاب:" پراگ حلقه ‏اتصال و محو رمشترک شعرهاي اين دفتر است."‏

اريش فريد در کتاب دوم چنين معرفي مي شود :" شاعر عصر خشونت است. شاعري که سروده هايش، حتي ‏د راين روزگار، عميقا انساني است؛ از جنس صلح و زندگي."‏

دو شعر از اين کتا ب ها در صفحه شعر اين شماره هنر روز آورده ايم.‏

barbalbohran.jpg

بر بال بحران: زندگي سياسي علي اميني

نويسنده: ايرج اميني
‏636ص، تهران: نشر ماهي، 1388، چاپ اول

دكتر علي اميني را بي شك مي توان يكي از مهم ترين و تاثيرگذارترين شخصيت هاي سياسي ايران در عصر ‏پهلوي به شمار آورد. اين اشراف زاده متجدد قاجار كه از سنين جواني روياي نخست وزيري را در سر مي ‏پروراند، كار سياسي خود را با معاونت «قوام السلطنه» آغاز كرد و پس از عضويت در كابينه اول دكتر ‏مصدق، و كابينه هاي سپهبد زاهدي و حسين علاء، سرانجام در سال هاي بحراني 41-1340 به نخست ‏وزيري رسيد. دركتاب حاضر نويسنده(فرزند دكتر اميني) تلاش كرده است تا با استناد به يادداشت هاي ‏شخصي دكتر اميني و اسناد دست اول داخلي و خارجي، تصويري همه جانبه از زندگي و فعاليت هاي اين ‏شخصيت تاثير گذار سياسي ارائه دهد. ‏

shermoaser.jpg

از چهره هاي شعر معاصر:اخوان ثالث، شاملو، سپهري، شفيعي كدكني و …‏

نويسنده: عزت الله فولادوند
‏374ص، تهران: انتشارات سخن، 1387، چاپ اول

اين كتاب، مجموعه اي از مقالات نويسنده درباره برخي از شاعران معاصر ايران، و ويژگي هاي شعر ‏آنهاست. او در پيشگفتار كوتاهي كه بر كتاب نوشته است تصريح مي كند: [بر اين باورم كه ادبيات ما، با آغاز ‏حركت مشروطه خواهي، جنبش و جهشي دگرگون كننده و سازنده را دنبال كرده است، همانند رستاخيز و ‏نوزايي و احياگري دوران اميران ساماني… من با ديدي اين چنين مثبت، فخرآميز و قدرشناس به شعر اخوان ‏ثالث، احمد شاملو، شفيعي كدكني، سهراب سپهري، سيمين بهبهاني و … در نگريسته ام…] عناوين بعضي از ‏مقالات اين مجموعه عبارتنداز: «اخوان ثالث: حماسه سراي روزگار، ياد، داستان سراي كلاسيك!؟»، ‏‏«دوگونگي زبان اخوان ثالث»،‌«غبار قرن ها شكست و دل مردگي در آينه اساطير شعر اخوان»، «شعر ‏شاملو پنجه در پنجه مرگ»، «زلال زمزمه جاري، در موسيقي دروني شعر شفيعي كدكني»، «اسطوره و ‏نقش آن در شعر شفيعي كدكني» و «پشت درياها شهري است». ‏


درآمدي بر ادبيات مهاجرت و تبعيد: ادبيات آلماني در مهاجرت و تبعيد

نويسنده: كيقباد يزداني
‏122ص، تهران: نشر چشمه، 1387، چاپ اول

اين كتاب، جلد اول از مجموعه اي است كه با هدف معرفي و بررسي ادبيات مهاجرت و تبعيد و ويژگي هاي ‏آن، تاليف شده است. جلد اول اين مجموعه، با بحثي درباره «مهاجرت و تبعيد» و ويژگي هاي «ادبيات ‏مهاجرت و تبعيد» آغاز مي شود. سپس بخش اصلي كتاب كه به بررسي «ادبيات آلماني در مهاجرت و تبعيد» ‏اختصاص دارد مي آيد. در اين بخش سه دوره مهم تاريخي مورد توجه قرار مي گيرد: 1- دوره پس از انقلاب ‏ژوئيه 1830 در پاريس كه به دنبال آن، بسياري از نويسندگان، روشنفكران و شعراي آلماني عازم فرانسه ‏شدند. 2- دوره پس از تصويب قانون (ضد) سوسياليست ها در سال 1878 ميلادي كه باعث مهاجرت بسياري ‏از نويسندگان، روزنامه نگاران و ناشران سوسيال دموكرات از آلمان شد. 3- دوره حاكميت ناسيونال- ‏سوسياليست ها در آلمان، در فاصله سال هاي 1933 تا 1945 ميلادي. بخش پاياني كتاب نيز به معرفي ‏نمونه هايي از ادبيات آلماني در مهاجرت و تبعيد اختصاص دارد. ‏

gozareshhaeeenghelabmashroteh.jpg

گزارش هايي از انقلاب مشروطيت ايران

نويسنده: محمد امين رسول زاده
ترجمه: رحيم رئيس نيا
‏360ص، تهران: انتشارات پرديس دانش، 1387،‌ چاپ اول‏

در زمينه پيوند تنگاتنگ نهضت هاي اجتماعي ايران و قفقاز در سال هاي نخست قرن بيستم ميلادي، بسيار ‏گفته و نوشته شده است؛ اما در ميان انبوه اين گفته ها و نوشته ها، كمتر نمونه اي را مي توان يافت كه چون ‏گزارش هاي «محمد امين رسول زاده» از انقلاب مشروطيت ايران، اين رشته يگانگي را چنين صريح و ‏روشن بيان كرده باشد. «رسول زاده» در اين مرحله از زندگاني سياسي خود، يعني حدود ده سال پيش از شكل ‏گيري تحولاتي كه با مشاركت و همراهي او به تاسيس «جمهوري آذربايجان» در سال هاي بعد از جنگ اول ‏جهاني منجر شد، فعاليت هاي قلمي گسترده اي در جرايد باكو داشت. مجموعه گزارش هاي وي از انقلاب ‏مشروطيت ايران كه در كتاب حاضر از تركي به فارسي ترجمه و ارائه شده، يادگاري است از اين دوره. اين ‏گزارش ها در بخش اول بر اساس خبرهايي استوار است كه از تهران مي رسيد، و در بخش ديگر نيز، نظر ‏به حضور «رسول زاده» در صحنه تحولات ايران، بر اساس ملاحظات و برداشت هاي مستقيم او. در اين ‏گزارش ها، «رسول زاده» از بدو كار، پا به پاي انقلاب مشروطه پيش مي آيد. در اين همراهي، او بيش از آن ‏كه صرفا در قيد گزارش تحولات و رخدادها باشد، به تطابق و سنجش دائم اين تحولات و رخدادها، با ديگر ‏تجارب انقلابي عصر خود، از جمله انقلاب 1905 روسيه و انقلاب ترك هاي جوان در عثماني مي پردازد. ‏

baghsaz.jpg

باغ سبز: گفتارهايي درباره شمس و مولانا

نويسنده: محمد علي موحد
‏420ص، تهران: نشر كارنامه، 1387، چاپ اول

اين كتاب شامل هجده گفتار درباره «شمس» و «مولانا» است. عمده اطلاعات مربوط به احوال و انديشه هاي ‏اين دو جان شوريده، در اين گفتارها، از آثار خود آنان يعني «مقالات شمس تبريزي»، «مثنوي معنوي»، ‏‏«ديوان كبير» و «فيه ما فيه» گرفته شده است. در شرح و تفصيل مطالب نيز، به نوشته هاي «سلطان ولد» و ‏‏«سپهسالار» و «افلاكي» تكيه گرديده است؛ چرا كه اين سه تن، كهن ترين روايتگران درباره آن دو ‏بزرگوارند. اين مجموعه گفتارها با «ديباچه آنه ماري شيمل بر ترجمه ويليام چيتيك از مقالات شمس» ‏و‌«مقدمه ويليام چيتيك بر ترجمه خود از مقالات شمس» به پايان مي رسد. عناوين بعضي از گفتارها ‏عبارتنداز: «جايگاه مقالات شمس در ادب و عرفان ايران»، «شاخصه هاي مهم عرفان شمس و مولانا»، ‏مروري بر مثنوي چاپ عبدالكريم سروش»، «شمس تبريزي و خيام»، «تبريز در آيينه كلام مولانا»، «شمس ‏تبريزي و شيخ حسن بلغاري»، «اين نامه از مولاناست، نه از شمس تبريز»، «مولانا در فن مناظره» و ‏‏«نيازهاي وجودي انسان معاصر و انعكاس آن در كلام مولانا». ‏

ketabforoshi.jpg

كتابفروشي: جلد دوم

‏704ص، تهران: انتشارات خجسته، 1387، چاپ اول

اين كتاب، جلد دوم از مجموعه ارزشمند «كتابفروشي» است كه به مناسبت پنجمين سال درگذشت «بابك ‏افشار» و با همكاري تعدادي از صاحب نظران و دست اندركاران حوزه نشر و چاپ كتاب در ايران، منتشر ‏شده است. اين مجلد نيز مانند مجلد اول، شامل مقالاتي در باب تاريخ پيشه كتابفروشي در شهرهاي مختلف ‏ايران و تحولات آن است و با يادداشتي از استاد «ايرج افشار» آغاز مي شود. عناوين بعضي از مقالات و ‏نويسندگان آنها عبارتنداز: «مشهد و كتابفروشي هاي پنجاه سال پيش/محمد رضا شفيعي كدكني»، «فهرست ‏ناشران كتابفروش/سيد فريد قاسمي»، «كتابفروشي هاي مازندران/سيروس مهدوي»، «كتابفروشي ميان ‏زرتشتيان/كتايون مزداپور»، «كرايه دان كتاب/سوسن اصيلي»،‌«شمه اي از شبكه توزيع كتاب تهران/مجيد ‏رهباني»، «كتابفروشي هاي ارمنيان/آندرانيك هويان»، «خريد و فروش كتاب هاي ممنوع/محسن باقرزاده»، ‏‏«تاريخچه كتابفروشي هاي اصفهان/مرتضي تيموري»، «كتابفروشي آذربايجان و كتابفروشي ساكو/محمد علي ‏كريم زاده تبريزي»، «كتابفروشي هاي كوي حاج نايب/مسعود لواساني»،‌«حديث كتابفروشان/سيد ابوالقاسم ‏انجوي شيرازي»، «خريد و فروخت و سير و سفر نسخه هاي خطي در گذشته/ايرج افشار» و «حديثي ‏ديگر از كتابفروشان قديم/هوشنگ ساعدلو». ‏

safirhagh.jpg

سفير حق و صفير وحي: پاسخ هاي آيت الله منتظري به اشكالات عبدالكريم سروش

‏200ص، تهران: انتشارات خردآوا، 1387، چاپ اول

درباره قالب معاني قرآن و الفاظ و صورت آن، عقيده اي وجود دارد كه بر اساس آن، تنها معناي قرآن بر ‏پيامبر اسلام فرو فرستاده شده و او خود، الفاظ و صورت و قالب آن معنا را، با نيروي خلاق خيال خود و ‏متناسب با محتوا و معناي وحي، همرنگ با دانش و حال و هواي بشري و فرهنگ عصر بعثت، انشاء و ‏طراحي كرده است. در كتاب حاضر، اين عقيده كه در سال هاي اخير به وسيله «عبدالكريم سروش» مطرح ‏شده، مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. كتاب شامل دو بخش با عنوان هاي «پاسخ اول» و «پاسخ دوم» ‏است. اين پاسخ ها به اشكالاتي كه «سروش» به ديدگاه كلاسيك و سنتي مربوط به قالب معاني قرآن و الفاظ و ‏صورت آن، وارد كرده است، پرداخته اند. ‏

roydadhavadavari.jpg

رويدادها و داوري ها: خاطرات دكتر مسعود حجازي (جلد دوم)‏

‏464ص، تهران: انتشارات صمديه، 1387، چاپ اول

نويسنده اين خاطرات، دكتر «مسعود حجازي»، در سال 1308 خورشيدي در تهران متولد شد. در سال هاي ‏دهه بيست و در دوران نوجواني و جواني، تحت تاثير افكار و مواضع سياسي دكتر «محمد مصدق» قرار ‏گرفت. فعاليت سياسي خود را عملا در زمان دانشجويي در دانشكده حقوق دانشگاه تهران، در سال 1327 ‏آغاز كرد و در اين دوره به فعاليت تشكيلاتي در «حزب زحمتكشان» پرداخت. بعدها، همراه با «خليل ملكي» ‏و «محمد علي خنجي»، در بنيانگذاري «حزب نيروي سوم» شركت كرد.«حجازي» پس از انشعابي كه مقارن ‏كودتاي 28 مرداد در اين حزب روي داد، همراه دوست ديرينه اش «محمد علي خنجي»، «حزب ‏سوسياليست» را بنياد نهاد و در نهضت مقاومت ملي، حضوري فعالانه داشت. او در سال 1342 در نخستين ‏كنگره «جبهه ملي ايران»، به عضويت شوراي مركزي اين جبهه درآمد و در سال هاي پس از انقلاب اسلامي ‏نيز، همواره در مقام هاي گوناگوني به عنوان عضو هيئت اجرائيه، رئيس هيئت اجرائيه و عضو هئيت ‏رهبري «جبهه ملي ايران» به فعاليت هاي خود ادامه داد. جلد دوم از خاطرات اين شخصيت برجسته سياسي و ‏ملي ايران به جنبش دانشجويي ايران در سال 1340 و تحولات اجتماعي و سياسي ايران در آن سال مي ‏پردازد. عناوين بعضي از مباحث جلد دوم عبارتنداز: «ريشه يابي اجمالي واقعه اول بهمن 1340»، ‏‏«تظاهرات دانش آموزان و دانشجويان در اول بهمن 1340 و مسائل مرتبط با آن»، «مروري كوتاه بر تجديد ‏فعاليت جبهه ملي در سال 1339»، «دلايل و مقدمات تظاهرات دانش آموزان در روز اول بهمن 1340»، ‏‏«تظاهرات دانش آموزان و دانشجويان و اتهامات نارواي دكتر اميني»، «چه اختلافي ميان دكتر اميني و شاه ‏وجود داشت؟»، «بررسي مواضع جبهه ملي در برابر دكتر اميني و دولت او»، «كميته تحقيق دولت براي ‏رسيدگي به حادثه اول بهمن از چه كساني تشكيل شد و چگونه وظايف خود را انجام داد؟»، «قسمت هاي مهم ‏گزارش كميسيون تحقيق»، «حمله مسلحانه به داخل محوطه دانشگاه»، «دولت دكتر اميني و گزارش كميته ‏تحقيق دولت» و «ارتباط حادثه اول بهمن با سقوط دولت دكتر اميني». ‏

no.jpg

نومعتزليان: گفتگو با نصر حامد ابوزيد، محمد اركون و...‏

به كوشش: محمد رضا وصفي
‏172ص، تهران: انتشارات نگاه معاصر، 1387، چاپ اول

اعتزال در سير تاريخ انديشه اهل سنت، بار منفي به خود گرفته است، تا جايي كه، سنت گرايان سني، واژه ‏‏«نومعتزلي» را از آن روي به اصحاب انديشه جديد و اصلاح گران مسلمان نسبت مي دهند، تا بتوانند لايحه ‏بلند اتهام هاي تاريخي را بار ديگر عليه آنان برانگيزند و حاملان چنين انديشه اي را بر مسند كفر نشانند. ‏گوهر اصلي سخن «نومعتزليان» در آن است كه مي خواهند عقل در كنار متن بر منبر استدلال و استفتاء ‏نشيند، و حقيقت دين، يا شريعت، از زبان عقل و متن شنيده شود. كتاب حاضر مجموعه اي از گفتگوها با ‏برخي از متفكران معاصر عرب است؛ متفكراني هم چون «نصر حامد ابوزيد»، «محمد اركون» و «عابد ‏الجابري» كه از سوي اصول گرايان و محافظه كاران سني، به عنوان «نومعتزلي» شناخته مي شوند. عناوين ‏اين گفتگوها عبارتنداز: «متن و معناي متن از نگاه نصر حامد ابوزيد»، «عابد الجابري و عقلانيت نقادانه در ‏تهافت بر فلسفه مشرق»، «محمد اركون و ميراث گفتمان جهان وطن» و «بازخواني مفاهيم اسلامي از نگاه ‏حسن حنفي». ‏
‏ ‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظر ♦ کتاب

راوي به هر مکاني که وارد مي شود، با "زماني" تازه روبرو مي شود. سمت و سوي اين "زمان" رو به جلو ‏نيست، بلکه کارکردي معکوس دارد: "سفر" در "زمان" رو به جلو و "سفر" در "مکاني" ايستا و ثابت....‏

mainjahastim.jpg

نگاهي به مجموعه داستان:‏
ما کجاهستيم ؟

‏"ما اينجا هستيم"‏

نوشته: به روژ آکره اي
چاپ: انتشارات نيلوفر

ما اينجا هستيم. کجا؟ اين چه جهاني است که نويسنده با نام داستان آن را نويد مي دهد؟ اين جهان در کجا واقع ‏شده است؟ چيزي که در وهله اول به نظر مي رسد، برجستگي عنصري به نام "مکان" است.‏

اگر هر بخشي از داستان را به مثابه ي يک مکان يا جهاني مستقل در نظر آوريم، خواننده با جهان هايي سرو ‏کار دارد که هر يک ويژگي خاصي دارند. جهاني که در بيرون آن مدام برف مي بارد و سرماي درون اتاق ها ‏آزارنده است. مکاني که با صداي ممتد زنگ تلفن ها خواب را از شخصيت مي گيرد. شخصيت ها در اين ‏مکان انتظار چيزي را مي کشند: خبري، نامه اي، دوستي يا مرگ. شخصيت هايي که حافظه خود را تهي مي ‏يابند و در پي خاطرات گمشده و پاره پاره خود مي گردند. شخصيت هايي که به هر آنچه از بيرون از اين ‏مکان وارد جهانشان مي شود، اعتماد نمي کنند و ساده، کودک وار و مبهوت خانه خود را گم مي کنند.‏

اين اشخاص با خصايل ويژه اي در اين جهان زندگي مي کنند. جهاني نا آرام، انباشته از اشباحِ گذشته و ‏کابوسهاي مداوم و با روندي کند و فضايي کسالتبار. اما فضاي کلي بر اين جهان با توجه به انتخاب شخصيت ‏ها يکسان است. شخصيت ها سالخوردگاني اند که زير نظر خانه سالمندان زندگي خود را ادامه مي دهند. اين ‏جهان کلي و فراموش شده در داستان "ما اينجا هستيم" در قالب "اتاق" به عنوان عنصري فعال تقليل يافته ‏است. اما بايد درباره اين جهان بيشتر بدانيم. اين چگونه جهاني است؟‏

اين جهان، جهاني واقعي است، با گاهشماري زندگي واقعي: صبح- ظهر- عصر- شب. با همان ساعات و ‏همان دقايق، اما جهاني فراموش شده و طرد گشته است. جهاني که در آن روابط انساني به پايين ترين حد خود ‏رسيده و گاه پايان يافته است.‏

پايان هر جهان و پايان هر جهاني لاجرم به تنهايي مي انجامد. تنهايي يک وضعيت عام بشري است. وضعيتي ‏که در آن نقايص جسماني، از دست دادنها، حسرتها، غيبت و فقدان آن چيزي که روزي وجود داشته است ‏سيطره مدام دارد.‏

در چنين جهاني ذهن شحصيت ها رو به آينده ندارد. بلکه ذهن کارکردي گذشته نگر يافته و بر واقعيت هاي از ‏دست رفته و حسرتها و نوستالژي آنان استوار است.‏

اين جهان داستاني در "مکاني" به نام "اتاق" جلوه يافته است. اتاقهايي تاريک، پوشيده با پرده، کم نور، ‏ساکت، سرد، پرملال و انباشته از اشيائي که هر يک روايتي يا بخشي از گذشته را با خود دارند. اتاقهايي که ‏جنبش تن، صدا و آواهاي بيروني و زندگي بيروني در آنها رخت بر بسته است و هر جنبش و آوا و صدايي در ‏درون و در ذهن آنها روي مي دهد.‏

راوي که يکي از کارمندان يا پرستاران خانه سالمندان است، وظيفه اداري اش را در ساعت کاري خود به ‏انجام مي رساند: مراقبت از سالمندان. راوي در هر داستان کار هر روزه خود را آغاز مي کند: "سفر" از ‏‏"مکاني" به "مکان" ديگر. ‏

راوي به هر مکاني که وارد مي شود، با "زماني" تازه روبرو مي شود. سمت و سوي اين "زمان" رو به جلو ‏نيست، بلکه کارکردي معکوس دارد: "سفر" در "زمان" رو به جلو و "سفر" در "مکاني" ايستا و ثابت.‏

از ديدگاه روانشناختي همواره ما با تصور "مکان"، در همان لحظه به تصوري از "زمان" دست مي يابيم. ‏‏"مکان" مي تواند شامل مکانهاي عمومي و خصوصي شود. در واقع هر "مکان" به واسطه شخصيت ها ‏پردازش مي شود. "مکان" مي تواند نوعي پردازش شخصيت محسوب شود و درون او را بر ملا کند. نوع ‏چيدن اشياء در مکان، روشني و تاريکي آن، استفاده از رنگ ها در مکان، آشفتگي و نظم مکان، نوعي ‏نگرش و جهان بيني شخصيت را آشکار مي کند.‏

توجه به "زمان" و "مکان" به معناي قراردادن انسان در محيط مادي اش است که در روند داستان خود را ‏نشان مي دهد. در اين مجموعه داستان "ما اينجا هستيم" زمان و مکان مقوله هايي نيستند که فقط معنايي واحد ‏داشته باشند. در لايه نخستين داستان، معناي راستين و واقعي خود را دارند، اما در روند رويدادها به چيزهاي ‏ديگري تبديل مي شوند.‏

در هر بخش "مکان" گاه محل آسايش و آرامش و گاه به معناي تهديد، گاه به منزله مکاني که خاطره هاي تلخ ‏و شيرين و گاه مکان انتظار و گاه گور و پايان يک زندگي محسوب مي شود. "مکاني" که جهان شخصيت ها ‏را از جهان بيرون و از هر آنچه در بيرون جاري است جدا مي کند.‏

روند کلي روايت بر طبق زمان گاهشمارانه زندگي واقعي است. روايت هشت ساعت کار راوي و ارتباط او با ‏شخصيت هاي گونانگون در خانه سالمندان است. اما در هر "مکان"، "زمان" کارکردي ديگر گونه دارد. ‏راوي ناگزير از روايت است و با زماني خطي روبرو است. زماني که هر لحظه تغيير مي کند و رشد مي کند. ‏زماني که آغاز، ميانه و پاياني دارد واز اين رو سمت و سوي اين "زمان" رو به آينده دارد: پايان کار اداري.‏
اما اين "زمان" براي شخصيت ها به گونه اي ديگراست. شخصيت ها با کهولت سن، ماجراها و حوادث ‏زيادي را پشت سر گذاشته اند. آنها هر لحظه با گذشته و خاطرات و حسرت هاي خود درگيرند. از اين رو ‏مدام "زمان" در ذهن آنها رو به گذشته دارد. خاصيت و ويژگي خاطره و نوستالژي اين چنين است. در اين ‏مجموعه تقابل کارکرد زمان براي راوي و براي شخصيت هاي ديگر تقابلي زيبايي شناسيک ايجاد کرده است.‏

اما بايد گفت روايتِ راوي نيز که در زمان اکنون روي مي دهد، در مقوله زمان گذشته قرار مي گيرد، چرا ‏که به محض ادا کردن و گفتن و نوشتن کلام و کلمات در فضا رها مي شوند و به گذشته تبديل مي شوند. انسان ‏در زندگي روزمره خود نيز به هنگام نفس کشيدن، تنفس اش را با تاخير انجام مي دهد. بنابراين هر لحظه اي ‏که در آن قرار داريم، به سرعت به لحظه اي از گذشته مبدل مي شود.‏

نظرگاه:‏

داستان از زاويه ديد و نظرگاه اول شخص روايت مي شود. اما اول شخصي خاص، با انگيزه و شيوه اي ‏خاص. روايت اول شخص ضرورياتي دارد و به خودي خود در خواننده انتطاراتي را به وجود مي آورد. ‏وقتي اول شخص داستان را روايت مي کند، داستان خودش را بيان مي کند و آنچه او مي گويد با زندگي و ‏عواطف و هوش و غرض او ترکيب مي شود. اهميت راوي اول شخص، در لحظه حال روايت است. اينکه ‏راوي در کجاي خط زماني ماجرا قرار دارد و ايستاده است. آيا همه وقايع اتفاق افتاده اند يا بخشي از طول ‏زمان زندگي يا کم تر راوي داستان را در وضعيت اکنون بيان مي دارد.؟ يا آنکه راوي در همان لحظه وقوع ‏رويدادها قرار دارد و داستان را روايت مي کند؟‏

راوي در اول شخص مي تواند از فعل "ماضي ساده" استفاده کند. استفاده از فعل "ماضي ساده" جايگزين فعل ‏‏"زمان حال" مي شود تا رويدادها را حادث شوند. چرا که روايت هميشه از لحظه وقوع آن عقب تر است. ‏راوي در مجموعه داستان "ما اينجا هستيم" در لحظه وقوع ماجرا ايستاده است و به روايت حوادث مي ‏پردازد. پس روايت بايد حال و هواي داستان را در همان لحظه وقوع تصوير کند. اما در اين جا، طرح و ‏توطئه اي خاص در ميان نيست، چرا که راوي همچون يک نگرنده بي طرف، حوادث را مي بيند و در آنها ‏دخل و تصرف زايدي نمي کند، آنها را تفسير نمي کند، بلکه گويي بر آنها شهادت مي دهد: تصوير.‏

راوي سعي مي کند خود را با موقعيت موجود سازگار کند يا نشان دهد. راوي که هويت و نسبت و شناخت او ‏را در ارتباط با شخصيت هاي ديگر مي فهميم. با اين منطق، مفهموم "ديگري" اهميت دو چندان مي يابد. ‏‏"ديگري" همچون سويه ديگر ارتباط که در غياب او رابطه اي شکل نمي گيرد. بنابراين در طول داستان، ‏راوي چيزي زيادي از خود نمي گويد، بلکه مدام موقعيت خود را در ارتباط و در نسبت با ديگران بسط و ‏گسترش مي دهد.از اين روست که مدام با اعمال روزانه او روبروييم. نسبت راوي با رويداها نسبتي عرضي ‏است. او در کنار و در نزديکي ماجراها ايستاده است. اما از اين ماجراها تفسيري نمي گويد. راوي در هنگام ‏روايت فقط عمل مي کند. عملي هر روزه که هر بار او را در برابر موقعيت و تجربه اي تازه قرار مي دهد. ‏او آنچه مي بيند و مي شنود را نشان مي دهد. اين رفتار در نظرگاه گاهي به نظرگاه سوم شخص نزديک مي ‏شود. راوي در مکان هاي زيادي مي گذرد. اما انگار هر بار باز از همان جا ي قبلي سر بر مي آورد، يک ‏اتاق: "مکان".‏

او مدام از اتاقي به اتاق ديگر مي رود. مکانهاي سربسته اي که خفقان آور و پر از تنهايي است و رويداهايي ‏نفس گير، اين مکانها را براي او پر از ملال و کسالت مي کنند.‏

زبان:‏

زبان يک داستان و لحن زبان، وابستگي زيادي به نظرگاه دارد. انتخاب نظرگاهي خاص، زبان ويژه خود را ‏مي طلبد. نوع کاربرد زبان در داستان، امري قراردادي است. وقتي داستان را اول شخص روايت مي کند، ‏پيداست که زبان آن نيز بايد با او و ورايت ذهن او همخواني داشته باشد. اينکه زبان چه نوع کاربردهاي ‏ديگري مي تواند در داستان پيدا کند، به توجه نويسنده بر محورهاي زبان بستگي دارد. در ادبيات رئاليستي ‏‏"نثر" بر پايه قطب "مجاز مرسل" کار مي کند. بنابراين زبان بيشتر تاکيد بر جزئي نگري دارد. همان عملي ‏که راوي در "ما اينجا هستيم" با آن عمل مي کند:‏

اهيمت جزئيات، عدم استفاده از استعاره، استفاده از صتاعات ادبي ديگر. ‏
از اين رو اين زبان سطحي خاص از زبان اجتماع را انتقال مي دهد و قصد ندارد که معنايي را بيان کند بلکه ‏بنا بر محيط مادي انسان و محيط مادي شخصيت ها، در موقعيت را آشکار مي کند. ‏

 

 

 

 

 

نمايشگاه ♦ چهار فصل‏

با دقت درتابلوهاي کيارستمي، وقتي از مناظري که او شکارکرده بازديد مي کنيم، ناخودآگاه و به يک باره اشعارموجود در ‏قاب ذهن مخاطب جاري مي شود. اشعاري که در شاعرانگي عکاس ودرترکيب بندي قاب هايش به خوبي نمايان است. ‏

kiarostami1.jpg

شاعرانگي عکس هاي کيارستمي

نمايشگاه عکس هاي عباس کيارستمي در گالري گلستان تهران برپاست. عنوان نمايشگاه کيارستمي "پنجره اي رو به حيات ‏‏"است که با 12تابلو رنگي با ابعاد بسيار بزرگ در گالري کوچک گلستان درحال برپايي است. موضوع همه تابلوهاي ‏موجود درگالري طبيعت است. ‏

طبيعتي که کيارستمي براي بودن درآن ساعت ها کنکاش مي کند تا سوژه هاي بکر وبي نظير خود را ازآن دريابد. يکي از ‏ويژگي‌هاي‌ کيارستمي نسبت به جهان پيرامون‌اش، در قاب‎ ‎ديدن محيط پيرامون‌اش است. او دست به گزينش مي‌زند و از هر ‏آنچه که در اطراف اوست "انتخاب" مي‌کند. به نظر مي آيدجهان واقعي کيارستمي به عنوان عکاس همه‌چيز را بدونه ‏گزينش در اختيار سيستم بينايي اش‏‎ ‎مي‌گذارد و چشم هم بدون اختيار در عملي ناخودآگاه و فيزيولوژيک آن را ثبت و در‎ ‎اختيار مغز مي‌گذارد. عکاسي از طبيعت براي کيارستمي تجربه اي است که در آن عکاس به دنبال ثبت لحظه‌ها از عناصر‎ ‎اصلي طبيعت مانند منظره، گياهان، درخت ها و نمايي از بافت و حس طبيعت است. در‎ ‎عکاسي از طبيعت، هنرمند نسبت ‏به عکاسي خبري و يا عکاسي مستند بيشتر به دنبال‎ ‎ارزش‌هاي زيبايي شناسانه عکس است. کيارستمي اين بارهم در ارائه ‏تصاوير از قاب دوربين خودزيرکانه برخورد مي کند و با موضوعات از گونه ها و روش هاي متفاوتي برخوردمي کند. در ‏عکاس هاي کيارستمي با موضوع طبيعت مهم‌ترين مسئله کادر بندي است. بين سوژه هاي اصلي و چهار ضلع کادر، بهترين ‏رابطه از نظر فـُرم برقرار شده است. به نظر مي آيد براي عکاس، قوانين کلاسيک اين کادربندي هنوز شبيه‎ ‎قوانين نقاشي و ‏گرافيک است. تعادل، هارموني، آرامش و ساير مسائل مربوط به فـُرم هر‎ ‎سوژه که امروزه با تغييرات و تنوع نظريات ‏زيبائي شناسي، قوانين متنوع‌تر و راحت‌تر‎ ‎شده و عکاس در عکاسي از طبيعت، ضرورتي در وفادار ماندن به قوانين قديم ‏نمي‌بيند. با دقت درتابلوهاي کيارستمي، وقتي از مناظري که او شکارکرده بازديد مي کنيم، ناخودآگاه و به يک باره ‏اشعارموجود در قاب ذهن مخاطب جاري مي شود. اشعاري که در شاعرانگي عکاس ودرترکيب بندي قاب هايش به خوبي ‏نمايان است. درعکس هاي کيارستمي به جز تجربه‌ زيست‌شده‌ از زندگي و جهان، دنياي ذهني خاص خود را مي بينيم که‏‎ ‎مخصوص خود اوست. صداقت‎ ‎در ارائه‌ اين دنياي ذهني خصوصي و پرهيز از تقليد و رهرو راه ديگران بودن است که اصالت آثار ايشان را در هر قالبي که باشد، قابل اعتنا مي‌کند وکيارستمي از اين جريان مستثني نيست. عباس کيارستمي ‏همچون آثار سينمايي خود نيز سعي مي کندکه ذهن مخاطب‌اش را به فعاليت وادارد و از اعمال‎ ‎سهل‌انگارانه‌اي که موجب ‏شود تمام اطلاعات بدون مشارکت مخاطب در اثر نمود يابد، خودداري مي نمايد. ‏

kiarostami2.jpg

کيارستمي در گفتگوي خود با خبرنگارروزدرمورد جمله هميشگي خودبا موضوع عکاسي گفت: "يك عكس به تنهايي مادر ‏سينماست. سينما از عكس آغاز مي شود، از يك تك عكس."‏

کيارستمي در مورد تفاوت هاي شخصي اش دررابطه با عکاسي و سينما ادامه داد:"عکاسي به مراتب صادق تر و خالص ‏تر از سينما است و تکليف همه را روشن مي کند. زيرا عکس اجباري نداردتا راوي باشد ودرپي آن ‏‎ ‎وظيفه سرگرم نگه ‏داشتن مخاطب را نيز بر عهده ندارد. ‏

کيارستمي در پاسخ به سوال اينکه چرا از ميان هنرها به سراغ نقاشي نرفته به روز گفت:با اينکه رشته تحصيلي ام نقاشي ‏بوده اما هرگز نتوانستم نقاش خوبي شوم. سعي کردم تجربيات متفاوتي را از هنرهاي مختلف به دست آورم اما نمي دانم چرا ‏درمورد نقاشي رغبتي نشان نمي دهم. ‏

kiarostami3.jpg

‎ ‎ودرانتهاي گالري گلستان است که يادداشتي پيرامون عکاسي گوشه چشم را مي نوازد:"تنها‎ ‎انديشيدن به آسمان ابري و ‏ريشه هاي در هم درختان زير نوري جادويي دشوار است. ناتواني در کشف لذت ديدن يک چشم انداز دل انگيز با ديگري ‏نوعي شکنجه است، به اين‎ ‎دليل است که من عکاسي را شروع کردم. مي خواستم آن لحظه هاي احساس و رنج را جاودانه‎ ‎کنم. "‏

تابلوهاي انتخاب شده کيارستمي در اين نمايشگاه از ميان 140 فريم عکسي بوده که در سال هاي اخير تهيه نموده است. ‏گفتني است هيچ يک از اين تابلوها فروشي نيست و تنها دو جلد کتاب عکاسي از کيارستمي در نمايشگاه براي علاقمندان به ‏عکاسي به معرض فروش درآمده است. ‏

ساعت بازديد از نمايشگاه عكس كيارستمي كه از جمعه آغاز شده، از 16 تا 20 در گالري گلستان واقع در خيابان دروس، ‏خيابان شهيد کماسايي، پلاک 42 است. ‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 











 

 





کتاب روز♦ کتاب ‏

 

yadbazinafarat.jpg

ياد بعضي نفرات (بخش دوم)‏

نويسنده: سيمين بهبهاني
‏824ص، تهران: انتشارات نگاه، 1388، چاپ اول

اين كتاب، ادامه كتاب «ياد بعضي نفرات» است كه بخش نخست آن، در سال 1378(1999 ميلادي) منتشر ‏شد. در پيشگفتار خانم «سيمين بهبهاني» بر بخش دوم «ياد بعضي نفرات» مي خوانيم:[ آن چه نوشته ام، نه ‏تنها «بررسي» و «نقد»، بل ياد گزاره اي است از سر صداقت و مهر... بيشترينه نوشته هايم، در اين ‏مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال ياران و عزيزان و شناخت رفتار و گفتار ايشان بوده و به خاطره ‏همنشيني با آنان در آميخته، و كمتر فصلي است كه از اين گونه حال و حكايت بي بهره مانده باشد.] ‏

mosighirian.jpg

برگ هايي از داستان موسيقي ايراني

نويسنده: حسن رضا رفيعي
‏592ص، تهران: انتشارات سوره مهر، 1387، چاپ اول

در زمينه موسيقي ايراني، كتابي كه جامع معلومات مختلف باشد، نادر است. در كتاب حاضر، نويسنده سعي ‏كرده است مطالب مربوط به موسيقي ايران را در چهارچوبي كه براي عموم علاقمندان قابل فهم باشد، بيان ‏كند. در اين راه، همواره اطلاعات گسترده با ذكر منابع، ارائه شده است. از ويژگي هاي مهم اين كتاب آن ‏است كه مؤلف تلاش كرده است ضمن تبيين و تحليل سير تاريخي موضوعات مربوط به موسيقي ايراني، ‏ناآگاهي موجود نسبت به اين موسيقي را بر طرف سازد و نگاه مخاطبان را نسبت به تشخيص صحيح موضوع ‏هدايت كند. بحث مربوط به تقسيم بندي دستگاهي در موسيقي ايراني و بررسي مسير تاريخي آن، از مباحث ‏ارزشمند كتاب است. عناوين فصل هاي ده گانه كتاب عبارتنداز: «موسيقي و اركان آن»، «انواع موسيقي»، ‏‏«تاثير موسيقي»، «چگونگي پيدايش موسيقي»، «باربد: پدر موسيقي ايران»، «تاثير موسيقي ايراني بر ‏موسيقي جهان»، «وضعيت كنوني موسيقي ايراني»، «موسيقي عربي جلوه اي ديگر از موسيقي ايراني»، ‏‏«ارتباط موسيقي قرآني با موسيقي ايراني» و «حريم حرمت موسيقي». ‏

sohrabsepehrii.jpg

دو رساله درباره سهراب سپهري

نويسنده: كاميار عابدي
‏150ص، تهران: نشر بازتاب نگار، 1387، چاپ اول

اين كتاب شامل دو رساله با عنوان هاي «سهراب سپهري و ژاپن» و «سهراب سپهري و ك. تينا» است. اين ‏دو رساله، بخش هايي ناشناخته يا دست كم، كم تر شناخته شده از زندگي و آثار اين شاعر و نقاش فقيد را، ‏براي علاقمندانش بازگو مي كند. رساله نخست كه مفصل تر است، به رابطه و پيوند «سپهري» با ژاپن و ‏فرهنگ و هنر آن مي پردازد و تاثير اين رابطه را در آثار «سپهري» بررسي مي كند. در رساله دوم، ‏يادداشت هاي نويسنده اي به نام «كاظم تينا تهراني» درباره دوستش «سهراب سپهري»، تدوين شده است. اما ‏پيش از آن، خواننده از زندگي و آثار «ك. تينا» و پيوندهاي فكري اش با‌«سپهري» هم آگاهي خواهد يافت. ‏انديشه ها آراء وي نيز، بي ترديد، براي علاقمندان به آثار «سپهري»، خواندني خواهد بود. ‏

matnkemalkhaterat.jpg

متن كامل خاطرات مهدي حائري يزدي

ويراستار: حبيب لاجوردي
‏135ص، تهران: انتشارات صفحه سفيد، 1387، چاپ اول

اين كتاب كه در چارچوب «طرح تاريخ شفاهي ايران»، وابسته به «مركز مطالعات خاورميانه» در دانشگاه ‏هاروارد منتشر شده، متن كامل خاطرات «مهدي حائري يزدي»، فقيه و استاد فلسفه اسلامي در دانشگاه هاي ‏هاروارد و تورنتو، و فرزند مؤسس حوزه علميه قم، آيت الله «عبدالكريم حائري يزدي» است. خاطرات اين ‏فقيه و استاد برجسته، از جنبه هاي گوناگون خواندني و ارزشمند است. «مهدي حائري يزدي» همواره ‏مناسبات نزديكي با آيت الله «بروجردي» داشت و در خاطرات خود اطلاعات جالبي از خصوصيات شخصي ‏آيت الله «بروجردي»، تشكيلات اداري او در قم، مناسبات او با دولت مركزي و تفاوت ديدگاه سياسيش با آيت ‏الله «خميني» به خوانندگان مي دهد. از سوي ديگر خانواده هاي «حائري يزدي» و‌«خميني» از ديرباز با ‏يكديگر مناسبت نزديك داشتند. آيت الله «خميني» از شاگردان «عبدالكريم حائري يزدي» بود. «مصطفي»، ‏پسر ارشد آيت الله «خميني»، با «معصومه خانم»، برادر زاده «مهدي حائري يزدي»، ازدواج كرده بود. ‏علاوه بر آن، «مهدي حائري يزدي»، خود از شاگردان آيت الله «خميني» بود. از اين رو در خاطرات او، ‏نكات بسيار جالب و خواندني درباره روحانيت ايران در دوران پهلوي دوم به چشم مي خورد.‏

enghelabeslamii.jpg

انقلاب اسلامي و وضع كنوني عالم

نويسنده: رضا داوري اردكاني
‏325ص، تهران: انتشارات مهر نيوشا، 1387، چاپ اول

اين كتاب، از نخستين نوشته هايي است كه نويسنده در آن به بررسي پديدار شناسانه انقلاب اسلامي ايران ‏پرداخته است. به عقيده «رضا داوري» كه در دهه هاي اخير، از منتقدين صاحب نام مدرنيته و غرب گرايي ‏در ايران به شمار مي رود، انقلاب حقيقي، انقلابي است كه بشر را به فطرت اصلي خود باز مي گرداند. از ‏اين رو، او معتقد است كه انقلاب در غرب پايان يافته است و انقلاب آينده عالم، منشاء غربي ندارد. «داوري» ‏در كتاب حاضر، به نسبت انقلاب اسلامي با غرب مي پردازد. اين كتاب نخستين بار در سال 1361 در ‏تيراژي معدود منتشر شد و در همان سال ها بحث هاي بسياري را بر انگيخت. از جمله آن كه، گروه ها و ‏افرادي، مطالب و مباحث مطرح شده در كتاب را، توجيه خشونت و استبداد شمردند و فكر و نظر نويسنده اش ‏را فاشيسم و نازيسم دانستند. در حقيقت كتاب حاضر، انديشه و نظريات يكي از منتقدين جدي غرب و تمدن ‏غربي در ايران را، در سال هاي نخست انقلاب اسلامي به تصوير مي كشد. ‏

rishehayefarhangi.jpg

ريشه هاي فرهنگي ارتباط در ايران

نويسنده: مهدي محسنيان راد
‏165ص، تهران: نشر چاپار، 1387، چاپ اول

كتاب حاضر بر اساس پاسخ هاي به دست آمده به دو سوال اصلي زير تدوين شده است: 1- هنجارهاي ‏ارتباطي در ضرب المثل ها و اشعار ايراني چيست؟ 2- مجموعه توصيف ها از وضعيت ارتباطات در طول ‏تاريخ ايران و هنجارهاي ارتباطي آن، چه جايگاهي در هر يك از چهار انگاره ارتباطي مدل «كي. اي. ‏روزنگرن» دارد؟ در پاسخ به اين دو سوال، ديده مي شود كه سهم قابل توجهي از هنجارهاي ارتباطي هزار ‏ساله ايران را، «توصيه به سكوت» تشكيل داده و ارتباط عمودي ميان فرا دستان (سلاطين و مقامات) و فرو ‏دستان (مردم و رعايا)، كاملا مشروعيت داشته است. ضمن آن كه فضاي ناامن ناشي از دوره هاي متناوب ‏نابساماني – بساماني و عوامل ديگري كه در متن كتاب به آن ها اشاره شده، پديده «ظاهر» و «باطن» را به ‏وجود آورده كه نتيجه آن، تركيب سه قطبي خاصي است كه محور اكثر هنجارهاي ارتباطي امروز ما شده ‏است. ‏

avalinnamayeshgahforosh.jpg

اولين نمايشگاه سالانه فروش آثار هنرمندان مجسمه ساز ايران (مصور، رنگي)‏

‏94ص، تهران: موسسه چاپ و نشر نظر، 1387، چاپ اول

نخستين نمايشگاه سالانه فروش آثار هنرمندان مجسمه ساز ايران، با هدف رونق بخشيدن به اقتصاد هنر ‏مجسمه سازي، حضور، تاثير منطقي و معرفي مطلوب آثار هنرمندان و علاقمندان به خريد آثار هنري، در ‏ارديبهشت 1387 در تهران برگزار شد. در كتاب حاضر، آثار ارائه شده در اين نمايشگاه معرفي گرديده ‏است. اين آثار، تصويرگر تلاش نسل نوانديش مجسمه ساز معاصر ايران است كه با رويكردي جهاني و تاثير ‏پذيري از غناي فرهنگ ديرينه خود، سبب پيدايش جرياني پرتحرك در مجسمه سازي ايران شده اند. در ميان ‏آثار اين مجسمه سازان با نمونه هايي روبرو هستيم كه با تمركز در پنهان ترين لايه هاي فرهنگ بومي، عميق ‏ترين تفكرات روشن بين بشري را با رويكردي امروزي، جلوه گر ساخته اند. ‏

zanandararseomomi.jpg

زنان در عرصه عمومي (عوامل، موانع و راهبردهاي مشاركت مدني زنان ايراني)‏
‏ ‏
نويسنده: محمد عبداللهي
‏176ص، تهران: انتشارات جامعه شناسان، 1387، چاپ اول

موضوع اصلي مورد توجه در اين پژوهش، مشاركت مدني زنان در ايران است. منظور از مشاركت مدني در ‏اينجا، همكاري زنان ايراني با نهادهاي مدني غير وابسته به دولت ‏(NGOs)‏ و يا عضويت آنان در اين گونه ‏نهادهاست. مشاركت مدني زنان، نوعي كردار يا كنش عقلاني است كه از يك سو معلول مجموعه به هم ‏پيوسته اي از شرايط و عوامل جمعي و فردي در سطوح گوناگون، و از سوي ديگر، خود پديدآورنده و حيات ‏بخش نهادهاي مدني و عامل اصلي توسعه كشور است. در پژوهش حاضر، نويسنده تلاش كرده است با ‏بررسي علمي كميت و كيفيت فعاليت مدني زنان در جامعه كنوني ايران، موقعيت آنها در جامعه و در فرآيند ‏توسعه كشور را نشان دهد و مسير آنان در مقابله صحيح و خردمندانه با تبعيض ها و نابرابري هاي جنسيتي ‏را مشخص كند. ‏

diplomasiname.jpg

ديپلماسي نامه: نامه هاي رئيس جمهوري اسلامي ايران

‏51ص،‌ تهران: نشر جمهور ايران، 1387، چاپ اول

اين كتاب مجموعه اي از نامه هاي «محمود احمدي نژاد» به سران كشورها، مردم آمريكا، پاپ و «باراك ‏اوباما» است. اين نامه ها به مناسبت هاي گوناگون نوشته شده است. نامه هاي گردآوري شده در اين مجموعه ‏عبارتنداز: «نامه رئيس جمهوري اسلامي ايران به مردم آمريكا»، «نامه رئيس جمهوري اسلامي ايران به ‏جرج دبليو بوش، رئيس جمهور آمريكا»، «نامه رئيس جمهوري اسلامي ايران به آنگلا مركل، صدر اعظم ‏آلمان»، «نامه رئيس جمهوري اسلامي ايران به پاپ بنديكت شانزدهم، رهبر كاتوليك هاي جهان»، «نامه مادر ‏آمريكايي و پاسخ رئيس جمهوري اسلامي ايران» و «نامه رئيس جمهوري اسلامي ايران به باراك اوباما، ‏رئيس جمهور منتخب آمريكا». ‏



‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏