شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۶

نمايش روز♦ تئاتر ايران



نگاهي داريم به نمايش کوارتت به کارگرداني و نويسندگي امير رضا کوهستاني که در تالار مولوي تهران بر صحنه ‏است.‏
‏‎‎اعتراف مي کنم‏‎‎
کوارتت - نويسنده و کارگردان: امير رضا کوهستاني، مهين صدري. مدير فني:حسام نوراني. بازيگران: آتيلا پسياني، ‏حسن معجوني، مهين صدري و باران کوثري.‏
خلاصه داستان: دو قاتل رو به روي دوربيني نشسته اند و درباره چگونگي قتلي که رخ داده اعتراف مي کنند.‏
‎‎اعتراف مي کنم‏‎‎
امير رضا کوهستاني تئاتر را از شهر شيراز شروع کرد. پس از اينکه به تهران آمد نمايش رقص روي ليوان ها را در ‏تالار مولوي- که اين روزها نمايش کوارتت را در آنجا اجرا مي کند- روي صحنه برد کوارتت با اينکه در ميان کارنامه ‏کوهستاني حائز اهميت مي نمايد اما چند گامي از کارهاي قبلي اش عقب مي ماند. علاوه بر اينکه او در اين نمايش ‏تجربه کارگرداني مشترک را نيز از سر گذرانده است.‏
نمايش کوهستاني اين بار به رسانه مي پردازد. اگرچه هدف تنها نمايش قابليت رسانه ها در داده پردازي ابعاد يک ‏موضوع نيست، اما به هرحال نمي توان وجود آن را نيز از نظر دور داشت. ما در اين نمايش با شبه اعترافاتي رو به ‏رو هستيم که پيش روي تماشاگر ثبت مي شوند. اين اعتراف هارا ما زير مانيتورهاي بزرگ تلويزيوني مي بينيم که ‏همزمان با اعتراف بازيگرهاي نمايش تصاويري را نيز که از آنها ثبت کرده در اختيار ما قرار مي دهد. بنابراين ‏تصاوير حقيقي و مجازي بر يکديگر منطبق مي شوند و به تماشاگر ياد آوري مي کنند آنچه که مي بيند مي تواند هم ‏واقعيت باشد و هم يکسره نمايش. ‏
به عبارتي ديگر، روايت در نمايش "کوراتت"، سيري از واقعيت تا تبديل شدن به نمايشنامه و در نهايت تصويري ‏تلويزيوني را مي‌پيمايد که بررسي نتيجه حاصل از اين حرکت در مواجهه با تماشاگر نشسته در سالن، قابل تامل به نظر ‏مي رسد. مانند خنده تماشاگران در ميانه روايت قتل ها-زماني که آتيلا پسياني اعتراف مي کند خود شکل دهنده بخشي از ‏اين نمايش است- که اين خنده ها با توجه به جنس کار به نوعي واکنشي گروتسک گونه به نظر مي رسند. شايد علت آن ‏تلويزيون هاي صفحه تخت بزرگي است که صحنه را به تصرف تصاوير خود درآورده‌اند و روايت "کوارتت" بر پايه ‏آن‌ها پيش مي‌رود. روايتي که در ترکيب با تصاوير چهار فصل از نقاط مختلف ايران، در نهايت يک برنامه تلويزيوني ‏را در برابر ديدگان تماشاگر به تصوير مي‌کشد. ‏
در اين بخش بازيگران مي دانند که قدرت دستگاه هايي که در صحنه نصب شده و تصاوير آنها را منعکس مي کند آن ‏قدر زياد است که احتمالاً تماشاگر جذب آنها خواهد شد و از گفتار باز مي ماند و در عين همزماني نوع پرش ميان صدا ‏و تصوير آنها پيش مي آيد. نمايش کوارتت از ان دست نمايش هايي است که تماشاگر از واقعه دراماتيک مقابل صحنه ‏پيش تر گام مي زند. يعني تماشاگر به وضوح کليت داستان را مي داند، اما کارگردان فضايي را براي او پديد مي آورد ‏تا بتواند به راحتي در طول کار روي صندلي خود بنشيند و داستاني را دنبال کند که آن را به خوبي مي شناسد.‏
‏‏
بازي بازيگران نيز تابعي از همين حرکت کوهستاني است. آنها مي دانند که نمي توانند حرکات گرافيکي خاصي داشته ‏باشند. بلکه تنها ابزاري که در اختياردارند چهره و بيان آنها است. اين بيان و ميميک چهره که با تصاوير تلويزيون هاي ‏روي صحنه بزرگ نمايي هم مي شود بايد آنقدر قابليت داشته باشد که تماشاگر را مسحور کند. از اين رو بازيگران نيز- ‏به جز يکي از کارگردان ها که نقشي را هم برعهده دارد- جملگي حرفه اي هستند.‏
بازيگران به خوبي مي دانند گرافيکي راکه در فيزيک از دست داده اند براي حفظ ريتم چگونه به صدا و چهره خود ‏منتقل کنند و اينجاست که به بحث بالا بازمي گرديم و خنده تماشاگر از خلال همين جنس بازي آتيلا پسياني و يا حسن ‏معجوني معنا پيدا مي کند. نورپردازي خاصي هم که در کليت صحنه صورت گرفته تماشاگر را به توجه در جزئيات ‏حرکت چهره بازيگران سوق مي دهد. ‏
کوهستاني در اين نمايش توانسته تصوير درستي را از مجاز و حقيقت در هم آميزد. تماشاگر طپش نبض واقعيت را پيش ‏روي خود حس مي کند اما از طرفي تصاوير روي صفحه تلويزيون به او نهيب مي زنند که شايد اين تصاوير عناصري ‏بازسازي شده باشند.‏

هیچ نظری موجود نیست: