نمايش روز♦ تئاتر ايران
نگاهي داريم به نمايش کوارتت به کارگرداني و نويسندگي امير رضا کوهستاني که در تالار مولوي تهران بر صحنه است.
اعتراف مي کنم
کوارتت - نويسنده و کارگردان: امير رضا کوهستاني، مهين صدري. مدير فني:حسام نوراني. بازيگران: آتيلا پسياني، حسن معجوني، مهين صدري و باران کوثري.
خلاصه داستان: دو قاتل رو به روي دوربيني نشسته اند و درباره چگونگي قتلي که رخ داده اعتراف مي کنند.
اعتراف مي کنم
امير رضا کوهستاني تئاتر را از شهر شيراز شروع کرد. پس از اينکه به تهران آمد نمايش رقص روي ليوان ها را در تالار مولوي- که اين روزها نمايش کوارتت را در آنجا اجرا مي کند- روي صحنه برد کوارتت با اينکه در ميان کارنامه کوهستاني حائز اهميت مي نمايد اما چند گامي از کارهاي قبلي اش عقب مي ماند. علاوه بر اينکه او در اين نمايش تجربه کارگرداني مشترک را نيز از سر گذرانده است.
نمايش کوهستاني اين بار به رسانه مي پردازد. اگرچه هدف تنها نمايش قابليت رسانه ها در داده پردازي ابعاد يک موضوع نيست، اما به هرحال نمي توان وجود آن را نيز از نظر دور داشت. ما در اين نمايش با شبه اعترافاتي رو به رو هستيم که پيش روي تماشاگر ثبت مي شوند. اين اعتراف هارا ما زير مانيتورهاي بزرگ تلويزيوني مي بينيم که همزمان با اعتراف بازيگرهاي نمايش تصاويري را نيز که از آنها ثبت کرده در اختيار ما قرار مي دهد. بنابراين تصاوير حقيقي و مجازي بر يکديگر منطبق مي شوند و به تماشاگر ياد آوري مي کنند آنچه که مي بيند مي تواند هم واقعيت باشد و هم يکسره نمايش.
به عبارتي ديگر، روايت در نمايش "کوراتت"، سيري از واقعيت تا تبديل شدن به نمايشنامه و در نهايت تصويري تلويزيوني را ميپيمايد که بررسي نتيجه حاصل از اين حرکت در مواجهه با تماشاگر نشسته در سالن، قابل تامل به نظر مي رسد. مانند خنده تماشاگران در ميانه روايت قتل ها-زماني که آتيلا پسياني اعتراف مي کند خود شکل دهنده بخشي از اين نمايش است- که اين خنده ها با توجه به جنس کار به نوعي واکنشي گروتسک گونه به نظر مي رسند. شايد علت آن تلويزيون هاي صفحه تخت بزرگي است که صحنه را به تصرف تصاوير خود درآوردهاند و روايت "کوارتت" بر پايه آنها پيش ميرود. روايتي که در ترکيب با تصاوير چهار فصل از نقاط مختلف ايران، در نهايت يک برنامه تلويزيوني را در برابر ديدگان تماشاگر به تصوير ميکشد.
در اين بخش بازيگران مي دانند که قدرت دستگاه هايي که در صحنه نصب شده و تصاوير آنها را منعکس مي کند آن قدر زياد است که احتمالاً تماشاگر جذب آنها خواهد شد و از گفتار باز مي ماند و در عين همزماني نوع پرش ميان صدا و تصوير آنها پيش مي آيد. نمايش کوارتت از ان دست نمايش هايي است که تماشاگر از واقعه دراماتيک مقابل صحنه پيش تر گام مي زند. يعني تماشاگر به وضوح کليت داستان را مي داند، اما کارگردان فضايي را براي او پديد مي آورد تا بتواند به راحتي در طول کار روي صندلي خود بنشيند و داستاني را دنبال کند که آن را به خوبي مي شناسد.
بازي بازيگران نيز تابعي از همين حرکت کوهستاني است. آنها مي دانند که نمي توانند حرکات گرافيکي خاصي داشته باشند. بلکه تنها ابزاري که در اختياردارند چهره و بيان آنها است. اين بيان و ميميک چهره که با تصاوير تلويزيون هاي روي صحنه بزرگ نمايي هم مي شود بايد آنقدر قابليت داشته باشد که تماشاگر را مسحور کند. از اين رو بازيگران نيز- به جز يکي از کارگردان ها که نقشي را هم برعهده دارد- جملگي حرفه اي هستند.
بازيگران به خوبي مي دانند گرافيکي راکه در فيزيک از دست داده اند براي حفظ ريتم چگونه به صدا و چهره خود منتقل کنند و اينجاست که به بحث بالا بازمي گرديم و خنده تماشاگر از خلال همين جنس بازي آتيلا پسياني و يا حسن معجوني معنا پيدا مي کند. نورپردازي خاصي هم که در کليت صحنه صورت گرفته تماشاگر را به توجه در جزئيات حرکت چهره بازيگران سوق مي دهد.
کوهستاني در اين نمايش توانسته تصوير درستي را از مجاز و حقيقت در هم آميزد. تماشاگر طپش نبض واقعيت را پيش روي خود حس مي کند اما از طرفي تصاوير روي صفحه تلويزيون به او نهيب مي زنند که شايد اين تصاوير عناصري بازسازي شده باشند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر