فيلم روز♦ سينماي ايران
ابوالقاسم طالبي طاري اولين فيلم بلندش را در 1374 با نام ويرانگر ساخت. اما ساختار ضعيف آن باعث شد تا شش سال ميان اين فيلم و دومين اثرش-آقاي رئيس جمهور- وقفه افتد. طالبي از آغاز دهه هشتاد تاکنون سه فيلم ديگر به نام هاي نغمه، عروس افغان و جنگ کودکانه ساخته و دست هاي خالي ششمين فيلم وي محسوب مي شود. نگاهي داريم به اين فيلم.
دست هاي خالي
نويسنده و کارگردان: ابوالقاسم طالبي. مديرفيلمبرداري: محمد آلادپوش. تدوين: نازنين مفخم. تهيه کننده: محمدرضا تختکشيان. بازيگران: خسرو شکيبايي، فاطمه گودرزي، مريلا زارعي، مسعود رايگان.
خلاصه داستان: ماجراهاي همسر شهيدي كه درصدد است زندگي جديدي را آغاز كند، اما دخترش موانعي را بر سر راه او ايجاد مي كند تا زن با دشواري هاي متعددي مواجه شود.
شعارهاي گل درشت
ابوالقاسم طالبي طاري متولد 1340 و فارغ التحصيل حقوق قضايي، از مسولان سابق موسسه رسانه هاي تصويري، عضو اسبق شوراهاي تصويب فيلمنامه و صاحب امتياز و مدير مسئول هفته نامه سينما ويدئو است. وي فعاليت هنري را با نگارش قصه هاي كوتاه آغاز كرد و سپس با نوشتن نمايشنامه "آن كس كه نداند" به هنرهاي نمايشي روي آورد. پس از ساختن چند فيلم كوتاه، با دستيار كارگرداني فيلم هاي بر بال فرشتگان و همه دختران وارد سينماي حرفه اي شد.
ابوالقاسم طالبي از آن دست سينماگراني به شمار مي آيد که ادعاي ژورناليست بودن هم دارند. او مدعي است فيلم هايي که مي سازد از نگاهي اجتماعي نشات مي گيرد که آن هم سابقه در روزنامه نويسي او دارد.اما زماني که فيلم آغاز مي شود با چنان زبان شعاري مواجه مي شويم که نه تنها اثري از تعهد اجتماعي يک روزنامه نگار را در خود ندارد بلکه از کينه اي سرشار است که ريشه درنگاهي تک بعدي و يکسو نگرانه دارد. دست هاي خالي نيز همانند ساير ساخته هاي طالبي از چنين زاويه ديدي برمي آيد. فيلمسازاني همچون او اصولاً سينما را نه به عنوان يک ابزار هنري که به مثابه دستاويزي براي به سخره گرفتن ديگران و پيشبرد اهداف سياسي شان قرار مي دهند. از همين رو تمام ضعف هاي فيلمنامه و ساختار بصري پشت همين نگاه مدفون مي ماند.
فيلم دست هاي خالي در جشنواره فيلم فجر سال گذشته نيز با جنجال هاي بسياري رو به رو شد. طالبي معتقد بود حق او و عوامل فيلم تضييع شده و بسياري از جوايز که بايد به او اهدا مي شد با اهدا شدن به ديگران هدر رفته است. اين در حالي است که فيلم به جز برخي لحظات درخشش بازيگران از ضعف تکنيکي شديد در رنج است. کارگردان عاجز از بسط مسائل مطروحه مهم و حياتى بودن و ناتوان از نفوذ به لايه هاى درونى تر آنهاست.همه چيز در سطح و در حد طرح مسأله باقى مى ماند و اين سطوح روايى هستند كه وارد بازى جابه جايى با هم مى شوند.
به گفته ديگر، اين شاخه به آن شاخه پريدن، فيلم رابه ورطه اي مي کشاند كه در آن ميان بروز تصادف و اتفاق ها اجتناب ناپذيربه نظر مي رسد. اتفاق هاى لحظه اى كه براى ورود آنها طراحى خاصى در نظر گرفته نشده و فقط به اين دليل پيش مى آيند كه فيلمساز نگران باقى ماندن در يك سطح روايى است و بس. فيلم با يك سوء تفاهم آغاز مى شود.سوء تفاهمى كه فيلمساز به اجبار بر موقعيت اوليه حاكم مى كند تا تعليقى كم مايه را در ابتداي فيلم ايجاد نمايد.سوء تفاهم يك دختر درباره مادرش وقتى مى تواند باورپذير باشدكه اشاره اى به سابقه رابطه مادر و دختر و يا رفتار مادر شده باشد.در غير اين صورت با نشان دادن چند سكانس گفت و گوى تلفنى پنهانى مادر، غذا پختن و حرف هاى يك مزاحم تلفنى شک دختر به مادر قابل باور نمي نمايد.در چنين شرايطى كه بيشتر بر پايه گفته هاى يك مزاحم تلفنى و سكوت مادر استوار است، فيلمساز بيش از ظرفيت چنين موقعيت بى ثباتى روى آن مکث مي کند و نخستين نقطه عطف را بر باز شدن اين گره متمركز مي نمايد كه با بازگشت پدر به عنوان يك آزاده جانباز جواب مى گيرد.
حال شما به اين مسئله جنس نادرست شخصيت پردازي را هم اضافه کنيد و آن اينکه طالبي سعي دارد از قرار دادن شخصيت هاي مختلف در محل هاي متفاوت روحيه آنها را به نمايش بگذارد ولي اتفاقي که رخ مي دهد چيزي نيست جز پراکندگي. زيرا اين وقايع نه تنها شخصيت ها را به درستي معرفي نمي کند که سبب ساز سردرگمي تماشاگر هم مي شود.
ابوالقاسم طالبي براي اين که مظلوميت خانواده مطروحه در فيلم خود را به حد اعلا برساند از هيچ امکاني فرو گذار نکرده و دائم با پيشامد هاي تصادفي فيلم را در يک بستر ساده انگارانه استوار مي نمايد. فرض کنيد خانواده براي فرار از دست مزاحم تلفني به شمال پناه مي آورند تا چندي آرامش را تجربه کنند. درست در لحظه اي که حس مي شود فيلم به نقطه عطف خود رسيده حادثه قاتل شدن دختر از راه مي رسد و اين حادثه فيلم را وارد مسيري ديگر مي کند و تنها پلات فيلم را در ابعادي طولي گسترش مي دهد. در صورتي که شايد مي شد باهمان ايده مزاحم تلفني بنايي را استوار کرد که به تعليق داستان بيشتر کمک کند. اما چون براي فيلمساز لايه هاي شعاري بيشتر مطرح بوده اين حرکت ها همه عمق لازم را نمي يابند. سينماي ايدئولوژيک در تمام دوره تاريخ سينما حضور داشته است و اگر توانسته فيلم هاي ماندگاري عرضه کند به اين دليل بوده که فيلمساز کوشيده درکنار بيان ايدئولوژيک به زبان مديوم نيز در سطح بالايي مسلط شود. اما فيلمي مانند دست هاي خالي تنها شعار سطحي را به نمايش مي گذارد و بس
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر