شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۶

نمايش روز♦ تئاتر ايران
جمشيد کمالي - جمعه 25 آبان 1386 [2007.11.16]
نمايش اتاق شماره 6 اثر معروف و داستاني از آنتوان چخوف د رتهران روي صحنه است. نويسنده و کارگردان تلاش ‏بسياري کرده اند تا داستان چخوف را به زباني امروزي براي تماشاگر بيان کنند.‏
‏ناصر حسيني مهر از کارگردان هاي دوره مياني تئاتر در ايران محسوب مي شود. او سال ها از اين عرصه دور بود و ‏به مطالعه درباره شيوه اجراهاي استانيسلاوسکي پرداخت. حسيني مهر بعد از مدت ها همکاري با مصطفي و مهين ‏اسکويي روي اين شيوه اجرايي، نمايش اتاق شماره 6 اثر معروف و داستاني از آنتوان چخوف د رتهران روي صحنه ‏است. ‏
‎‎اتاق شماره 6‏‎‎
نويسنده و دراماتورژ: خسرو حکيم رابط بر اساس داستان اتاق شماره 6 نوشته آنتوان چخوف. کارگردان: ناصر حسيني ‏مهر. بازيگران: جعفر والي، پرويز بزرگي، علي بي غم، حسن مهماني، سياوش چراغي پور.‏
دکتر راگين رفتار شفقت آميزي با بيماران خود دارد. اما به مرور دستيارش خاباتوف به ديگران مي باوراند که او پير ‏شده و بايد به استراحت بپردازد. پس وي را بازنشسته مي کنند. اما کار به اينجا ختم نمي شود، چون کم کم خاباتوف ‏سعي مي کند ثابت کند دکتر ديوانه شده و او نيز در نهايت ناخواسته شبيه به بيماران خود مي شود. ‏
‎‎زوال جامعه انساني‎‎
ناصر حسيني مهر در اجرايي که از داستان چخوف ارائه داده، مي کوشد بيش ازهر چيز روي نظريه هاي بازيگري ‏استانيسلاوسکي صحه بگذارد. بنابراين اصول را روي بازيگر محور کردن نمايش و آزادي او در هنگام اجرا قرار مي ‏دهد تا يكى از تئورى هاى مشهور استانيسلاوسكى و حركت آزاد بازيگران بر صحنه به تحليل درآيد. به تعبيرى آنچه از ‏دكور صحنه اى و اكسسوارهاى صحنه به نشانه سازى عناصر مفهومى در تقابل با خلاقيت هاى بازيگر مى انجامد، در ‏اين تكنيك به نفع بازيگر حذف مى شوند. بنابراين اگرچه ما در صحنه با سه فضا روبه رو هستيم، اما همواره راه براى ‏خلاقيت هاى بازيگر باز است. در بسياري از صحنه هاي نمايش شاهد هستيم که کارگردان در مطابقت با متن اصلي ‏دست بازيگرش را باز گذاشته تا آنگونه که مي تواند نقش خود را ادا کند. در اين راستا بسياري از حرکات اضافي و ‏ديالوگ هاي دست و پا گير را نيز حذف کرده است. البته در اين ميان نمي توان هوشمندي خسرو حکيم رابط نمايشنامه ‏نويس و دراماتورژکار را هم از نظر دور داشت. او نيز سعي بسياري کرده تا داستان چخوف را به زباني امروزي ‏براي تماشاگر بيان کند و در اين راستا هنگام نگارش کاملاً به حضور بازيگران توجهي ويژه داشته است.‏

در نمايش اتاق شماره 6 ما با وضعيتي از يک جامعه نمونه وار در يک بيمارستان روبه رو هستيم که آن را مي توان به ‏راحتي به هر جامعه بزرگي تعميم داد. دکتر راگين -همچون بسياري از شخصيت هاي پزشک در داستان هاي چخوف- ‏انساني است مهربان که سعي دارد با مهرباني و انسان دوستي جامعه اطرافش را اداره کند. اما طبق قراردادي ازلي در ‏نمايشنامه نويسي و نبرد خير و شر، نيروي مخالف او وارد داستان مي شود و کارها را خراب مي کند و دکتر راگين را ‏نيز به چيزي شبيه ديگر نيروهاي عادي جامعه بدل مي کند. خاباتوف مي داند دکتر سالم است. اما يقين دارد با وجود او، ‏هيچگاه به رياست بيمارستان نخواهد رسيد. بنابراين او را هم بيمار مي پندارد تا بتواند بر جامعه اطرافش به راحتي ‏حکومت کند.‏
حسيني مهر در طراحي صحنه اثر خود نيز کوشيده تا وحشي گري جامعه و به زير کشيدن انسان هاي واقعي را با ‏عناصري به نمايش بگذارد. ناصر حسينى مهر چشم انداز ديدارى اتاق شماره ۶ را با استفاده از يك درآهنى بزرگ از ‏زمينه صحنه جدا كرده است. ما در اين قسمت با سه تخت روبه رو مى شويم كه به سه بيمار اعصاب و روان اختصاص ‏دارد. اين سه بيمار ايوان ديميتريچ گروموف، موسيكا و موژيك هستند. آنتوان چخوف در پردازش اين قصه به شخصيت ‏پردازى خاصى نظر داشته است كه كارگردان اين نمايش نيز تا حدود زيادى به اصل شخصيت پردازى چخوف و بيان ‏اجرايى آن روى صحنه وفادار مانده است. در داستان چخوف دكتر راگين كه شخصى مسن، مهربان و با عطوفت است ‏رئيس اين بيمارستان به شمار مى آيد. وى بنابر حس انسان دوستى اش بيماران را دوست خود مى داند و سعى در كمك ‏به آنها دارد.‏

شايد همين در هاي آهني در لحظه نخست به درستي خشونت را به تماشاگر القا مي کنند. خشونتي که در ادامه دکتر ‏راگين مهربان را نيز به بند خود مي کشد. درنهايت داستان اتاق شماره 6 آنچه باقي مي ماند زوال ارزش هاي انساني ‏در پس يک جامعه متظاهر است. جامعه اي که از درون و بيرون شبيه به هم مي شود. از اين منظر نمايش اتاق شماره۶ ‏در نوع خود تأمل برانگيز است؛ اگرچه بعضى از المان ها گاهى از عهده برش هاى زمانى و مكانى برنمى آيند. براى ‏نمونه در صحنه اى دكتر آندره به ملاقات ايوان مى رود. ايوان به او پرخاش مى كند و درنتيجه نيكيتاى نگهبان سطل ‏آبى را به روى ايوان مى پاشد.‏
در اين گير و دار كت سفيدرنگ دكتر آندره نيز خيس مى شود و لكه هاى آن از ديد تماشاگر مخفى نمى ماند. بعد از اين ‏صحنه نورپردازى به علامت گذشت زمان و ترسيم روزى ديگر و صحنه اى ديگر عمل مى كند، اما هنگامى كه دكتر ‏آندره به صحنه مى آيد، دوباره با لكه هاى خيس روى كت او روبه رو مى شويم. چنين مواردى بى شك در پرداخت ‏اجرايى نمايش، اصل روايت خطى و غيرخطى، ترسيم موقعيت تازه و گذشت زمان تأثيردارد و همواره ضعف به شمار ‏مى رود. اما مي شود از کنار ايراداتي اين چنيني گذشت، تا پس از مدت ها از يک اجراي درست چخوف و تماشاي ‏بازي جعفر والي روي صحنه لذت برد.‏

هیچ نظری موجود نیست: