جمعه، آذر ۰۲، ۱۳۸۶

چهارفصل♦ قا ب ‏




شايد افسانه "فلوت زن شهر هاملين" را شنيده باشيد. نوازنده دوره گردي که با نواي جادويي فلوت اش کودکان "هاملين" ‏را سحر کرد و با خود به ناکجاآباد برد. امروزه "هاملين" را تنها با فلوت زن افسانه اي اش نمي شناسند چرا که زادگاه ‏کاريکاتوريستي افسانه اي هم هست: "سباستين کروگر" که قلم اش مانند ساز فلوت زن، ما را سحر مي کند و به دنبال ‏خود مي برد.‏

‎‎کاريکاتوريست شهر هاملين‎‎درباره سباستين کروگر
شايد افسانه "فلوت زن شهر هاملين" را شنيده باشيد. نوازنده دوره گردي که با نواي جادويي فلوت اش کودکان "هاملين" ‏را سحر کرد و با خود به ناکجاآباد برد. امروزه "هاملين" را تنها با فلوت زن افسانه اي اش نمي شناسند چرا که زادگاه ‏کاريکاتوريستي افسانه اي هم هست: "سباستين کروگر" که قلم اش مانند ساز فلوت زن، ما را سحر مي کند و به دنبال ‏خود مي برد.‏
سباستين کروگر متولد 1963 هاملين آلمان، با اين همه شهرت و اعتبار، چندان سني ندارد. او در رشته نقاشي و ‏گرافيک تحصيل کرده و از همان سال هاي جواني نام خود را به عنوان نقاش، تصويرگر و کاريکاتوريستي جريان ساز ‏بر سر زبان ها انداخته است. او تا به حال سه مجموعه از کاريکاتور ها و نقاشي هاي اش منتشر کرده و نشريات ‏معتبري مانند پلي بوي، اشترن، پنتهاوس، لِسپرسو، اشپيگل و يو.اس.تودي به طور متناوب محل نشر آثارش بوده اند، ‏اخيراً بر روي چند پروژه سينمايي هم کار مي کند.‏

‏ کروگر با مهارتي شگرف تکنيک هاي متنوع نقاشي را در کاريکاتور چهره به کار مي برد و از سوژهاي اش تابلو ‏هايي ماندگار مي سازد. بسياري از شخصيت هاي معروف هاليوود ستايشگر، خريدار و البته سوژه آثار چهره او هستند.‏اگر ژان مولاتيه هنر کاريکاتور چهره را در دهه 70 و 80 با ساخت و ساز هاي پُر وسواس و رنگ آميزي هاي دقيق ‏و هنرمندانه اش به شکلي از نقاشي نزديک کرد، کروگر اين سياق را در دهه 90 به اوج و اعتلا رساند. او بيشتر، ‏نقاشي خبره با مهارتي شگرف است که خطوط و تناسبات چهره را عالي مي شناسد و استعداد عالي خود را در اغراق ‏چهره و اندام انساني با اين مهارت در هم مي آميزد و آثاري همسنگ با نقاشي هاي کلاسيک اروپا خلق مي کند. ‏
کروگر در آثارش سبک هاي مختلف نقاشي را به کار مي گيرد از طراحي هاي مدادي تا نقاشي ابستره اما عمده شهرت ‏او ساخت و ساز هاي پر وسواس و جزئيات او با رنگ اکريليک است که آثار کم اغراق تر او را به عکس-نقاشي ‏نزديک مي کند.‏

در اغراق، او بر بديهيات انگشت نمي گذارد، بزرگتر کردن يک بيني بزرگ از هر کاريکاتوريست آماتوري بر مي آيد، ‏کروگر آنچه را هم که به چشم من و تو نمي آيد مي بيند و پر رنگ مي کند. او حالات، حرکات و رفتار هاي انساني را ‏عالي مي شناسد و چهره و اندام را مثل خمير بازي ورز مي دهد و به شکلي که مي خواهد در مي آورد. کاريکاتورش ‏را از هنري فوندا در فيلم روزي روزگاري در غرب ببينيد که چطور به جاي چهره در حالت اندام اغراق مي کند و تمام ‏حس شخصيت فوندا را در يک قاب به تصوير مي کشد و به نتيجه اي بديع و متفاوت از کاريکاتورهاي سنتي مي رسد. ‏بي جهت نيست که تايمز لندن درباره اش نوشته : " کروگر جوهره شخصيت سوژه اش را از خلال کاريکاتور به اختيار ‏خود در مي آورد." گاهي دفرماسيون هاي شديد اش باعث مي شود که تصويري گروتسک و سرشار از حس زوال پديد ‏آورد (مثل پرتره سيلوستر استالونه يا سوفيا لورن پا به سن گذاشته) و گاه با اغراقي ملايم و محبت آميز شخصيت ‏محبوب اش را نقش مي زند (مثل بونو، خواننده يو.تو) در هر حال در شديد ترين اغراق ها شباهت با سوژه را از دست ‏نمي دهد.‏

اگر کاريکاتور را به شکل سنتي و در سبک دوميه، ديويد لوين يا بسک و سامپه دوست داريد، به عبارت ديگر اگر مانند ‏من ستايشگر "خط" در کاريکاتور هستيد شايد که شيوه کار و تکنيک نقاشانه و پيچيده سباستين کروگر که بر رنگ و ‏نور متکي است چندان براي شما دلچسب نباشد اما در هر صورت نمي توانيد از ستايش قدرت و استعداد او خودداري ‏کنيد! گشتن در گالري سايت شخصي او مثل چرخيدن در شهرکي مدرن با ساختمان هايي عظيم و "هاي-تک" است، نيم ‏ساعتي با دهان باز به گرد بناها مي چرخيد و سرشار از حس تحسين و اعجاب نسبت به جزئيات و اتصالات و مصالح ‏مدرن مي شويد اما آخر سر بعيد نيست احساس غريبي کنيد و دل تان براي خانه هاي سنگي "فرانک لويد رايت" تنگ ‏شود!‏

هیچ نظری موجود نیست: