جمعه، آذر ۰۲، ۱۳۸۶

گزارش ♦ نمايش



‏"پرده"‏‎ ‎نام نمايشي است که اين روزها در نپتون تئاتر هاليفکس کانادا در حال اجراست و منقدان کانادائي از آن استقبال ‏کرده اند. اين نمايش برداشتي از کتاب "خانوم" اثر مسعود بهنود، روزنامه نگار و نويسنده ايراني است که به ‏کارگرداني شاهين صيادي، به زبان انگليسي در شهرهاي کانادا روي پرده رفته است. نگاهي داريم به اين نمايش و ‏کتاب منبع اقتباس آن...‏‏ ‏‏
‎‎پرده رازآلود ايراني در کانادا‏‎‎
‏"پرده"‏‎ ‎نام نمايشي است که از سوي گروه کانادايي "وان لايت" آماده شده و اين روزها در نپتون تئاتر هاليفکس کانادا ‏در حال اجراست و قرار است روز ۲۸ نوامبر براي سه شب در هاربر فرونت سنتر تورنتو نيز بر روي صحنه رود.‏
پرده برداشتي از کتاب "خانوم" مسعود بهنود، روزنامه نگار و نويسنده ايراني است به کارگرداني شاهين صيادي ‏دانش آموخته تئاتر، به زبان انگليسي در شهرهاي کانادا روي پرده رفته و مي رود. اين نمايش با استفاده از جلوه هاي ‏صوت و نور به همراه ترانه هاي فولکلوريک ايران فرمي ديگر به کار بخشيده که منقدان کانادائي از آن استقبال کرده ‏اند.‏
خانوم با ترجمه سارا فيلپس اوايل سال آينده به زبان انگليسي در لندن منتشر شود.شاهن صيادي در باره ويژگي هاي ‏داستان خانوم که وي را به تهيه نمايش از آن ترغيب کرده مي گويد: خانوم براي من دو ويژگي مهم داشت نخست کمبود ‏حضور نگاه زن شرقي در غرب بود که خانوم اين نگاه را ايجاد مي کند و دوم تصميمي بود که خانوم براي ادامه ‏زندگي و اتمام آن در سرزمين مادري اش گرفت.‏
دليل انتخاب اين نام به گفته صيادي 42 ساله نمايش "پرده"‏‎(the veil)‎‏ که دوسال صرف آماده سازي آن شده اين بود که ‏‏"داستان خانوم براي من داستان پوششها و مرزهاست، داستان زني تنهاست که با کشيدن پرده اي دور خود زنده مي ‏ماند و زندگي مي کند وشايد اگر اين پرده ها و مرزها به دور او نبود او زنده و سالم نمي ماند."‏
به عقيده صيادي همه آدمها براي خود مرزهايي دارند که بدون آنها تماميت انساني شان در معرض خطر قرار خواهد ‏گرفت و خانوم با حفظ اين مرزها زنده ماند. او هم چنين دومين دليل انتخاب نام پرده را رازهاي انساني ذکر مي ‏کند:"همه انسانها براي خود رازي دارند و فکر نمي کنم که انساني بدون راز وجود داشته باشد.خانوم قصه ما هم جدا از ‏اين مسئله نيست.همه ما رازهايمان را مي پوشانيم پوششهايي شخصي که اسباب دوام و استقامت مي مي شود درست مثل ‏خانوم قصه "خانوم".‏
‎‎خانوم در لندن‎‎
هم زمان با اجراي نمايش خانوم روي صحنه، شمارش معکوس براي انتشار اين کتاب به زبان انگليسي نيز آغاز شده ‏است و به گفته سارا فيليپس مترجم آن، دراوايل سال آينده ميلادي "خانوم" روانه بازار کتاب لندن خواهد شد. به گفته ‏فيليپس ترجمه و ويراستاري کتاب خانوم به زبان انگليسي پس ازيک سال به پايان رسيده است و اکنون مراحل ‏مقدماتي انتشار را مي گذراند.‏
اين مترجم ايراني الاصل در بيان دلايل وهدف خود براي انتخاب "خانوم" جهت ترجمه مي گويد:‏‎ ‎‏"هدف من از ترجمه ‏اين کتاب، در وهله اول آگاهي دادن به فرزندانم بوده است. آن ها که در انگلستان و از پدري انگليسي و مادري ‏ايراني به دنيا آمده اند." ‏
به نظرفيليپس خواندن کتاب "خانوم" معرفي کاملي از ايران به فرزندان او و البته هم سن وسالان خودش مي دهد: ‏‏"اين ترجمه به نظرم براي هم سن و سال هاي خودم که در دهه 1970 در غرب به مدرسه و دبيرستان مي رفتند مفيد ‏خواهد بود زيرا تا آن جا که من مي دانم بيشترشان فقط راجع به شاه، انقلاب و ايران بعد از انقلاب شنيده اند."‏
او مي خواهد با ترجمه اين کتاب به غربي ها تصويري دلچسب از ايران بدهد: "متاسفانه تصوير ايجاد شده ازما ايرانيان ‏در ذهن مردم عادي غرب تصويرچندان جذابي نيست، پس نمي توان ايراني بود، درغرب زندگي کرد و شاهد اين سوء ‏تفاهم بود و کاري نکرد." ‏
فيليپس که نگراني اش از ايجاد تصويري غلط از ايران در ذهن فرزندانش را نمي تواند ناديده بگيرد معتقد است رسانه ‏هاي غربي بدترين تصوير ممکن را از ايران نقاشي مي کنند اگرچه به همت برخي از روشنفکران و هنرمندان ايراني ‏تلاش شده است که تصوير واقعي جامعه اي با فرهنگ در ذهن غربي ها و اصولا مردم جهان ترسيم شود؛مردمي ‏خوشرو با فرهنگي غني.‏
فيليپس ترجمه کتاب "امينه" رمان ديگري از مسعود بهنود را که داستان مادربزرگ قجرها و زندگي پرماجرايش است ‏را نيز در دست ترجمه دارد. به نظر قيليپس بهنود با نوشتن "خانوم" گويي ما را به سفري عميق، به ايران قرن نوزده ‏مي برد. او داستان "خانوم" را گوياي رسم و رسوم ايراني در تولد، ازدواج و مرگ مي داند ومي گويد: "به نظر من، ‏داستان خانوم، برخلاف آنچه که برخي تصور دارند (خانوم يک زن سرکش)، داستانيست از رنج تحميل شده به آدمي ‏بخاطر سنت ها و همين طور به دليل رويداد هاي جهاني خارج از کنترل آن ها. رويدادها براي او تصميم مي گيرند، ‏گويي آدمي بازمانده اي از يک سانحه دريايي است و به همراه امواج دريا به اين طرف و آن طرف کشيده مي شود و او ‏مدام به جستجوي خشکي مي ماند. ثبات و آرامش عمر کوتاهي داشته و سرنوشت حکمران سنگدلي است. اما در ضمن ‏در اين قصه به ظرفيت غريب انسانها در مقابله با درد پي مي بريم و مقاومت او در مقابل مشکلات و کماکان ادامه به ‏زندگي علي رغم بدلگامي هاي سرنوشتش.‏
فيليپس خانوم را به خاطر درسي که به وي آموخته دوست دارد و معتقد است: "شايد کساني فکر کنند افراد مرفه در ‏اقصي نقاط دنيا از رنج و درد بويي نمي برند ولي با اين قصه در مي يابيم که که رنگ رنج تغيير مي کند اما درد ‏همچنان درد مي ماند و حفظ آبرو مشکلات را دوچندان مي کند."‏
‎‎خانوم قصه اي که بايد باور کرد‎‎
‏"خانوم" دومين رمان بلند مسعود بهنود است که ازسال ۱۳۸۱ تاکنون ده بار تجديد چاپ شده است. "خانوم" دختر ‏کوچک رمان بهنودکه در پايان داستان زني است سالخورده يکي از نوادگان مظفرالدين شاه قاجار است که در اندروني ‏بزرگ شد ه است و با مسايل عجيبي دست و پنجه نرم مي کند. زماني به قافله محمدعلي شاه پادشاه مغضوب و خلع شده ‏سپرده مي شود که براي تبعيد به ترکيه مي رفت وزماني همراه خانواده آخرين خليفه عثماني راه به جنوب فرانسه مي ‏برد. ‏
‏"خانوم" زماني به هيئت راهبه اي در کليسا در مي آيد، پرستار مي شود و گاه خيال تحصيل در رشته پزشکي به سرش ‏مي زند هرچند که فرانسه پر هياهو باز هم اور ابه علقه قديمي اش ادبيات باز مي گرداند. در نهايت پس از طي فراز و ‏فرودهاي بسيار زني مي شود که گويي در هر جاي جهان تکه اي از خاطرات خود را به درختي بسته است. رمان ‏‏"خانوم" اگرچه داستاني است از زني تنها و مقاوم اما قصه اي است که به گفته نويسنده اش بايد آن را باورکرد.‏

هیچ نظری موجود نیست: