جمعه، آذر ۰۲، ۱۳۸۶

سريال روز♦ تلويزيون


‏تلويزيون در قالب سريال مسائل پس از حمله آمريکا به عراق را نيز زير ذره بين گذاشته است. هم اکنون نيز ‏چندين پروژه تلويزيوني با همين مضامين در دست توليد و پخش است که سريال در غربت در اين رده جاي ‏مي گيرد. اين سريال روزهاي چهارشنبه از شبکه يک سيما در حال پخش است. نگاهي داريم به اين مجموعه ‏تلويزيوني....‏

‎‎دريا درغربت‎‎
نويسنده: صادق کرميار. کارگردان: سيد رحيم حسيني. تهيه کننده: محمد خزاعي. طراح صحنه و لباس: محمد ‏رضا شجاعي. طراح گريم: سودابه خسروي. موسيقي: محمد مهدي کوررنگي. تدوين: نيما حسن دوست. مدير ‏فيلمبرداري: فرشاد گل سفيدي. مدير تدارکات: شهاب شمسايي. صدا بردار: جهانگير ميرشکاري. منشي ‏صحنه: بهشته ناصري.، دستيار کارگردان: محمد حمزه اي. مدير توليد: مقصود جباري. مجري طرح: ‏غلامرضا صالحي. جلوه هاي ويژه: مرتضي اکبري. بازيگران: عليرضا اسيوند، جهانگير الماسي، مارال ‏فرجاد، شيوا بلوريان، اليزابت اميني، مهران رجبي، همايون شمس، آهو آل آقا، مهدي سعيدي، خسرو شاه ‏محمدي . ‏
‎‎فرمايشي، سفارشي‎‎
انتخاب مضمون جذاب و گيرا هميشه يکي از دغدغه هاي مهم فيلمسازان و مجموعه سازان تلويزيون بوده و ‏هست، اما اگر کارگرداني با چنين ايده و مضموني نو و جذاب در متن دراماتيکي روبرو شد اين تازه سرآغاز ‏راه است. زيرا کارگردان هم بايد از چنان خلاقيت و ابتکاري برخوردار باشد که با جهان بيني خود به متن ‏جان بخشد. و گرنه اثر به بيراهه مي رود و مخاطب با محصولي سطحي مواجه مي شود. نکته ديگري که در ‏اين بين هم براي نويسنده بايد حائز اهميت باشد وهم براي کارگردان، ارتباط صحيح و منطقي فرم و محتواي ‏اثر مي باشد اگر متن در بخش محتوايي دچار چند پارگي و تعدد داستان باشد آن وقت فرم و شکل اثر هم دچار ‏اين تشتت فکري مي شود و اين نقطه ضعف کاملا در کار نمود پيدا مي کند. اتفاقي که در سريال "دريا در ‏غربت" روي مي دهد دقيقا چنين است. ما در بخش مضموني و داستاني سريال با دو داستان اصلي رودررو ‏هستيم. يکي داستان گم شده دختر آقاي صادقي "جهانگير الماسي" مي باشد که دخترش "مارال فرجاد" را ‏هنگامي که کودک بوده از دست داده و او در زمان جنگ اسير نيروهاي عراقي شده و حال درآن کشور ‏زندگي مي کند و او با ديدن تصوير او در تلويزيون قصد سفر به عراق و پيدا کردن او را مي کند. و ديگري ‏ماجراي ورود نيروهاي امنيتي آمريکا در خاک عراق مي باشد. هر کدام از اين دو موضوع خود مي تواند ‏بطور جداگانه دستمايه يک اثر باشد. اما وقتي نويسنده نتوانسته ارتباط منطقي ايي بين دو ايده ياد شده برقرار ‏کند کارگردان هم در پرداخت سريال چندان موفق عمل نکرده است. علاوه براين نکاتي که به آن اشاره شد، ‏عنصر ديگري که در فيلمنامه مخاطب را مي آزارد، بياينه سياسي نويسنده مي باشد، که از موقعيت داستاني ‏سوء استفاده مي کند و در بعضي لحظات به نفي علت وجودي نيروهاي آمريکايي درعراق مي پردازد. در ‏واقع اين حس به بيننده منتقل مي شود که گويي تمام اين چيدمان تنها براي محکوم کردن نيروهاي آمريکايي ‏ست، " که در واقع همينطور است" در بخش پلان بندي و تقطيع سکانس ها، کارگردان از خلاقيت خوبي ‏برخوردار است. او پلان هاي جذاب و زيبايي از سکانس هاي کوير و بيابان به تصوير مي کشد، اما تنها در ‏بخش فضاهاي داخلي کمي از اين جذابيت و نوآوري کاسته مي شود. ريتم نماها در بيشتر صحنه ها و ‏درگيري ها متناسب با فضاسازي رويدادها درآمده و به مخاطب احساسي خستگي دست نمي دهد.‏

‏ در بخش بازيگري کارگردان چيدن درست و انتخابهاي خوبي به عمل آورده است. جهانگير الماسي بدون هيچ ‏اغراقي از عهده نقش خود بر مي آيد. نکته جالب توجه درمورد الماسي به چشم نيامدن پلک زدن هاي متعدد او ‏در حين نقش آفريني ست. در واقع تا حدي بر پلک زدن هاي بيشمارش تسلط پيدا کرده است. عليرضا اوسيوند ‏نمايشگر يک شخصيت استاک و مستعمل مي باشد که هيچ تفاوت چشمگيري با نقش آفريني هاي گذشته اش ‏ندارد. اما در نقطه مقابل مارال فرجاد بازي قابل قبول و رواني از خود به نمايش مي گذارد. او به خوبي رنج ‏زنان عرب و جنوبي را در ميميک و چهره اش به نمايش مي گذارد. در مجموع اگر سريال به سمت فرمايشي ‏و سفارشي ساخته شدن پيش نمي رفت، مي توانست اثري در خور و ارزنده در عرصه سريال سازي ‏تلويزيون در چند ساله اخير باشد. ‏

هیچ نظری موجود نیست: