گفت وگو♦ سينماي ايران
عليرضا خمسه متولد 1331 تهران، فارغ التحصيل رشته روانشناسي از دانشگاه ملي است. اما آموختن پانتوميم و بازيگري در مدرسه ونسان، آتليه آگوستو بوال و آتليه سينه يونيورسيته پاريس او را به سوي بازيگري سوق داد. اتفاقي که اولين جرقه هاي آن چند سال قبل-در 1354- با پيوستن به گروه تئاتر پياده زده شده بود. خمسه از سال 1360 با حضور در مجموعه هاي تلويزيوني مخصوص کودکان و نوجوانان تبديل به چهره اي آشنا و محبوب شد. همزمان بازي در سينما را نيز با فيلم مرگ يزدگرد آغاز کرد. اما تقدير چنين بود که به دليل ذوق و قريحه اي که در ژانر کمدي داشت، در کنار اکبر عبدي تبديل به يکي از کمدين هاي مطرح دهه شصت شود. وي همچون عبدي، بارها ذوق و توانايي هايش را در نقش هاي جدي و متفاوت نيز به نمايش گذاشته است. آخرين فيلمي که از عليرضا خمسه به نمايش در آمد، قاعده بازي ساخته احمد رضا معتمدي بود و به همين بهانه گفتگويي با او درباره ژانر کمدي و بازيگري انجام داده ايم.
گفت وگو با عليرضا خمسهتا زماني که بتوانم بخندانم...
<strong>کليشه شدن دريک ژانر خاص به زعم شما يک روند مثبت است يا منفي ؟ آيا اگر شما از ابتدا در هر دو ژانر ايفاي نقش مي کرديد، اين کليشه در ذهن تماشاگر شکسته نمي شد و عليرضا خمسه را به عنوان يک بازيگر کارهاي جدي نمي پذيرفت؟</strong> ما در همه جاي دنيا داريم، بازيگراني که دريک ژانر و به يک شکل کار مي کنند و بازيگرهايي که شکل عوض مي کنند. به عنوان مثال شخصيتي مثل روآن اتکينسون/مستر بين، کارهاي جدي هم داشته يا جيم کري نقش هاي جدي هم بازي کرده ولي بازي هاي جدي اين شخصيت ها مورد پسند مخاطب نبوده است. در کنار اين شخصيت ها ما بازيگراني را داريم که در هر دو ژانر بازي مي کنند و در هر دو ژانر هم براي مخاطب قابل پذيرش هستند. به عنوان مثال ژان رنو، هم آثار طنز را در کارنامه کاريش دارد و حتي کارهاي جدي و ژانرهاي پليسي و جنايي راهم در آثارش دارد و مورد پذيرش واقع شده است. در سينماي ايران هم چنين وضعيتي حاکم است، بازيگراني که در هر دو نقش بازي مي کنند و براي مخاطب پذيرفتني هستند مثل پرويز پرستويي، مهدي هاشمي و... و بازيگراني که فقط دريک قالب خاصي مورد پذيرش مخاطب هستند.
<strong>شما پس جزو دسته دوم قرار مي گيريد و بازيگري هستيد که مخاطب در قالب طنز پذيراي شماست. آيا اين وضعيت برايتان نگران کننده نيست يا آنکه اصلا خودتان مي پسنديد که صرفا در ژانر طنز ايفاي نقش کنيد؟</strong> من وقتي کار کمدي انجام مي دهم و تماشاگر را مي خندانم، بيشتر ارضاء مي شوم و راضي هستم تا زماني که دريک ژانر وحشت، ايجاد وحشت و حيرت مي کنم و براي خودم خنداندن مخاطب جالب تر و جذاب تراست.
<strong>درباره بازي در "قاعده بازي" و نحوه همکاريتان با آقاي معتمدي صحبت کنيد؟</strong> بازيگر اصولا به کار دعوت مي شود، مانند دخترهاي قديم که مورد خواستگاري قرار مي گرفتند و از بين 10 خواستگار يکي را انتخاب مي کردند. بازيگرها هم مي نشينند تا کارهايي به آنها پيشنهاد شود ما در اين سفارش ها، انتخاب مي کنيم. من زماني که " قاعده بازي" را خواندم و متوجه شدم کارگردان کار کيست، از ميان کارهاي پيشنهادي اين کار را انتخاب کردم. چه بسا که افراد ديگري در اين پروژه همکاري داشتند همه افراد هم زبان و حرفه اي بودند، که من را براي انتخاب اين کار تشويق کردند.
<strong>" قاعده بازي" جداي از آنکه يک تجربه جديد و قابل اعتناست، اما ناگهان يک تغيير گسترده اي در زمينه طنز داشته است و با زبان پيچيده و شلوغي به روايت پرداخته است، درحالي که مخاطب امروز ما که به ساده گويي و ساده شنوي عادت کرده است. در ميان اين پيچيدگي و شلوغي سردرگم مي شود. آيا بهتر نبود فيلم با زبان ساده تري ساخته شود تا مخاطب به مرور ذائقه اش تغيير کند وبا چنين آثاري مانوس شود؟</strong> بله، بايد در هنگام ساخت يک فيلم ذائقه مخاطب راهم در نظر گرفت، کمدي هايي که تا به حال در سينماي ايران کار شده است، يکسري کمدي هاي خلوت و کمدي هاي کلام است. حالا در اين ميان وقتي يک کمدي شلوغ و پر پرسوناژ ساخته شود که هر کدام از پرسوناژها قرار است، يک موقعيت بصري ايجاد کنند. بنابراين ممکن است چون با ذائقه مخاطب همخوان نيست، مخاطب را پس بزند. اما اين به کارگردان فيلم برمي گردد، يعني اينکه احمد رضا معتمدي براساس يک تجربه شخصي و فردي، قصد کرد محصولي ارائه کند که بگويد، ايران هم مي تواند يک فضاي بين المللي ارائه کند. ما هميشه غذاهايمان محلي است و شوخي هاي کلامي و لطيفه ها را در برمي گيرد که در جهان ممکن است، قابل ترجمه نباشد. اما اين شوخي هاي بصري وضعيت را تغيير داده است. کمدي "قاعده بازي" که کمدي شلوغ و موقعيت است و کمدي جلوه هاي بصري است نوعي کمدي جهاني است يا اگر هم به آن هدف اصلي يعني تبديل شدن به کمدي جهاني نشده است، نوعي قرارگرفتن در مسير کمدي جهاني است وبا ذائقه مخاطب ايراني ناهمخوان است.
<strong>اين ذائقه مخاطب ايراني را چگونه تعريف مي کنيد ؟</strong> ذائقه مخاطبان ايراني اين است که با پرسوناژهاي محدودي پيش مي رود، ما در يک کمدي ايراني يک سمپات مي خواهيم و يک آنتي پات، مثلا يک دختر و پسر که به هم علاقمندند و بد من فيلم هم پدر دختر مي شود که مانع رسيدن اينها به هم مي شود. اما حال اگر يک خانواده دارا يک طرف معادله باشند و يک خانواده ندار طرف ديگر معادله، مخاطب ايراني شخصيت ها را گم مي کند و نمي تواند تفکيک کند که سمپات ها که هستند و آنتي پات ها چه کساني هستند. در کمدي " قاعده بازي " اين اتفاق به شکلي پيچيده تر مي افتد و مي بينيم که گاه سمپات ها، آنتي پات هستند و گاه آنتي پات ها سمپاتند. بد من ها صرفا منفي نيستند و ممکن است آدم هاي خوب فيلم تبديل به آدم ها ي بد شوند و بالعکس.
<strong>در فيلم " قاعده بازي" شاهد حضور متفاوتي از عليرضا خمسه بوديم و احساس مي شد در نقش حبيب بر" قاعده بازي" دوران درخشان گذشته براي شما تکرار شده است، و همان چهره سمپات فيلم هاي آن دوره براي من مخاطب تداعي مي شد. فکر مي کنيد چه عواملي اين شرايط را رقم زد و چطور در اين سال ها اين فاصله ايجاد شده بود؟</strong> دريک کار طنز همه شخصيت ها و عوامل فيلم بايد از يک زبان مشترک بهره ببرند و همه به کار و زندگي اميدوار باشند و دلمردگي در ميان آنها نباشد. در فيلم " قاعده بازي" اين زبان مشترک و هماهنگي در ميان همه بازيگران و عوامل ديده مي شد و همه حتي آنهايي که در اين قالب کمدي را تجربه نکرده بودند مي دانستند که چه هدفي را دنبال مي کنند. بنابراين چنين فضاي گرمي و چنين گروهي سبب شد که من دوباره در همان قالب گذشته به چشم بيايم. اما در کارهاي اين چند ساله همه بار طنز يا کميک يک کار بردوش من بوده است و من بايد دريک جمع دلمرده و نا اميد به تنهايي شاد مي بودم و نقش کاتاليزور را بازي مي کردم که درنهايت، نقش آنچنان که بايد در ميان يک جمع نا همخوان خوب از کار در نمي آمد، که خوشبختانه اين اتفاق در "قاعده بازي " افتاد.
<strong>در انتها هرچند که از علاقه تان به بازي در ژانر طنز و کاراکترهاي طنز گفتيد، ولي آيا همچنان قصد داريد نقش هاي طنز را دنبال کنيد يا آنکه شايد در زمينه کارهاي جدي نيز دست به تجربه بزنيد؟</strong> تا زماني که من بتوانم بخندانم و اميدوار باشم و تحرک را سرلوحه کار و انديشه خودم قرار دهم، انتخاب هايم در زمينه کمدي خواهد بود. ولي روزي که احساس پيري، مرگ و نا اميدي داشته باشم کمدي را رها خواهم کرد و به سوي تراژدي مي روم. ولي من همچنان به آينده اميدوارم، احساس جواني مي کنم و هنوز فکر مي کنم درابتداي راهم و کارهاي ماندگار و خوبم درآينده اتفاق مي افتد و هنوز مي خواهم بياموزم و تا زماني که در اين مسير هستم، کمدي کار خواهم کرد. روزي که احساس کردم استاد شدم و پير شدم و اين جهان همين است و ديگر نخواهد شد، درآن زمان ژانر عوض مي کنم و به مسير ديگري مي روم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر