شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶

جشنواره ♦ سينماي ايران



جامعه مهاجر ايراني- که حالا به صورت پراکنده در سراسر جهان گسترده شده- غالباً برخوردهاي گونه گون و متفاوتي را با سينماي امروز ايران داشته است؛ از نفي و انکار تا علاقه و توجه ويژه. اما در هر حال تجربه نشان داده که ايراني هاي مهاجر- حتي آنها که قدمت مهاجرتشان به دهه ها مي رسد- کماکان بدشان نمي آيد فيلم هاي ايراني را حداقل بر روي ديسک هاي ديجيتالي به تماشا بنشينند، برخي شان به فيلم هاي تجاري اقبال نشان دهند و بعضي سينماي جدي تر ايران.
گوهر مهاجر سينماي ايران
جامعه مهاجر ايراني- که حالا به صورت پراکنده در سراسر جهان گسترده شده- غالباً برخوردهاي گونه گون و متفاوتي را با سينماي امروز ايران داشته است؛ از نفي و انکار تا علاقه و توجه ويژه. اما در هر حال تجربه نشان داده که ايراني هاي مهاجر- حتي آنها که قدمت مهاجرتشان به دهه ها مي رسد- کماکان بدشان نمي آيد فيلم هاي ايراني را حداقل بر روي ديسک هاي ديجيتالي به تماشا بنشينند، برخي شان به فيلم هاي تجاري اقبال نشان دهند و بعضي سينماي جدي تر ايران.
جشنواره فيلم "ياري" که به همت انجمن غير انتفاعي ياري در سوئد، به تازگي هفتمين سالش را تجربه کرد، توانست تماشاگران زيادي را به خود جلب کند. شهر "اوپسالا"- که چهارمين شهر بزرگ سوئد است و زادگاه شهيرترين فيلمساز اين کشور، اينگمار برگمان- در سه روز متوالي در سينمايي در مرکز شهر - که ازسينماهاي قديمي است و برگمان فيلم هاي اوليه اش را در اين سينما به نمايش مي گذاشت- با فيلم هاي متنوع کوتاه و بلند ايراني ميزبان علاقه مندان ايراني و سوئدي بود و جالب اين که برخي سوئدي هاي مشتاق از اولين تا آخرين فيلم هر روز را با دقت دنبال مي کردند.
همين فستيوال به صورت يک روزه در سينماي بزرگي در استکهلم برگزار شد و گزيده اي از برنامه ها را به نمايش گذاشت. از ايران جعفر پناهي، محمرضاشريفي نيا و سارا خوئيني ها براي اين جشنواره دعوت شده بودند و رويا تيموريان و مسعود رايگان هم که در استکهلم حضور داشتند به جمع ميهمانان پيوستند و پيش و پس از نمايش فيلم هايشان به سوالات حضار پاسخ دادند.
نمايش آفسايد در هر دو شهر با استقبال روبرو شد و پناهي از عدم نمايش فيلم هايش در ايران گلايه کرد. اما نمايش فيلم "نقاب" در اوپسالا از ميانه فيلم دچار اشکال شد و فيلم "گيس بريده " جايگزين آن شد که چندان مورد استقبال قرار نگرفت. نوع نگاه شعاري فيلم و بازي با احساسات تماشاگر کاري از پيش نمي برد، اما شريفي نيا ضمن اظهار تاسف از عدم نمايش "نقاب"، از "گيس بريده" دفاع کرد، همان طور که روز بعد در استکهلم، بعد از نمايش "نقاب" تقريباً همه فيلم هاي سينماي ايران به شکل دسته جمعي مورد حمايت قرار داد و تماشاي فيلم هاي ديگري چون "پارک وي" را به تماشاگران توصيه کرد. عکس العمل تماشاگراني که پيشتر "نقاب" را نديده بود، اندکي با بهت و حيرت همراه بود و شريفي نيا اشاره کرد که فيلم پس از سه هفته از روي اکران برداشته شد و پاياني که تماشاگران ديدند- با انفجار اتومبيل و مرگ دختر- با پايان به نمايش درآمده متفاوت است.
اما جذاب ترين قسمت فستيوال، حضور سوسن تسليمي بود؛ اين فوق ستاره سينماي ايران که حالا بيست سالي است در سوئد زندگي مي کند اما جان و روح سينما و تئاتر ايران با او آميخته است؛ گيرم دون پايه اي که خود را "معمار سينماي نوين ايران" مي داند[!]از ادامه حضورش در تئاتر شهر با بي ادبانه ترين شکل ممکن جلوگيري کند و نفهمد که چه گوهري را از گنجينه هنر ايران، دو دستي و به همين سادگي به سينما و تئاتر کشوري در آن سوي آب ها مي بخشد.
سوسن تسليمي در ميان استقبال تماشگران جشنواره را روز جمعه هفته گذشته در "اوپسالا" افتتاح کرد. او اشاره کرد که فيلم هاي پناهي را دوست دارد و از حضور او خوشحال است و در ادامه به تفاوت نوع نگاه و رفتار مسئولان هنري در ايران و سوئد پرداخت و از اولين تجربه اش در سوئد گفت که مستقيم و بدون هيچ بازبيني و اظهار نظر، به روي صحنه رفت. پس از آن ميهمانان دعوت شده از ايران به روي صحنه آمدند و پناهي با اشاره به تسليمي گفت: "گوهر بزرگي را در سينماي ايران از دست داديم، بخاطر بي لياقتي مسئولان سينمايي"و نمايش آن شب "آفسايد " را به سوسن تسليمي تقديم کرد.
روز آخر بازيگر ارزشمند ديگري که سال ها قبل به سوئد مهاجرت کرده، ميهمان فستيوال بود: عليرضا مجلل. او که نقش هاي ماندگارش در " شايد وقتي ديگر" و "ميرزا کوچک خان" در ذهن سينمادوستان ايراني نقش بسته، با شعرهاي زيبايي از مولانا و فروغ گفته هاي کوتاهش را آغاز کرد و به همراه ناصر زراعتي- منتقد و نويسنده سينمايي آرام اما فعال مقيم سوئد- از همه ميهمانان و دست اندرکاران فستيوال تشکر کردند.
قرار بود اسفنديار منفردزاده-آهنگساز برجسته که اين سال ها در استکهلم اقامت دارد - هم ميهمان فستيوال باشد، که ظاهراً به دليل کسالت در جشنواره حضور نيافت.همان طور که جاي خالي محمد مطيع- ديگر بازيگر باتجربه ساکن سوئد- در فستيوال حس مي شد.
فيلم هاي کوتاه و بلندي که در فستيوال به نمايش در آمدند حول و حوش محور زن و کودک، به ترتيب زير انتخاب شده بودند:آوازهاي سکوت[خسرو سينايي]، آفسايد و دايره[ جعفر پناهي]، نقاب[کاظم راست گفتار]، زيتون[ميسا مولوي]، فيلم نمايشنامه مصدق[رضا علامه زاده]، دختر پسر پير مرد[منير قيدي]، پير مرد و ريل[پناه برخدا رضايي]، پل سيزدهم[فرهاد قريب]، اگر نبود بهمن بيگ[ناد علي شجاعي]، مکس و کافه ستاره[سامان مقدم]، جايي براي زندگي[محمد بزرگ نيا]، آن [ پوپک مظفري]، گل مرادتو[فرشاد حاج محمدي]، زير خاک خانه پدري[ ناصر زراعتي]، دنيا[منوچهر مصيري]، خون بازي[رخشان بني اعتماد]، آن بالا کنار جاده[مرجان اشرفي زاده].
در استکهلم پيش از آغاز نمايش فيلم ها، کليپي درباره کودکان بي خانمان به نمايش درآمد؛ در راستاي هدف اين انجمن و اين فستيوال که تمام درآمد آن- باضافه کمک هاي داوطلبانه- صرف هزينه تحصيل کودکان بي بضاعت در ايران مي شود

هیچ نظری موجود نیست: