سريال روز♦ تلويزيون
سريال شکرانه که هم اکنون به شکل روزانه از شبکه پنجم سيما پخش مي شود، در کنار مدار صفر درجه دومين مجموعه تلويزيوني است که در گروه توليد آن بازيگران غير ايراني نيز به چشم مي خورد. اين امر جدا از ايجاد تمايز ميان اين دو و ديگر سريال ها، مي تواند گامي براي گريز از مميزي ها- به خصوص حجاب- و از سوي ديگر مقايسه ميان سبک بازي هنرمندان ايراني و خارجي باشد.
نبود تامل
شکرانه -نويسنده: علي خود سياني. کارگردان: سعيد سلطاني. تهيه کننده: منصور سهراب پور. موسيقي: علي کهن ديري. خواننده: محمد اصفهاني. طراح صحنه و لباس: کيوان لباسچي. دستيار کارگردان: فهيمه اميني. مدير تدارکات: علي اصغري. مدير فيلمبرداري: حسين ملکي. صدا بردار: فريدون رضايي. منشي صحنه: مينا سياره. طراح گريم: بابک شعاعي. مدير توليد: آرمين عابديني. تدوين: بابک رضا خاني. بازيگران: پوريا پور سرخ – عاطفه رضوي – هوشنگ توکلي – فرهاد قائميان – حسن جوهرچي – مريم کاوياني – الميرا زند و جمعي از بازيگران سينما و تئاتر تاجيکستان.
خلاصه داستان: حامد جواني است تحصيل کرده که اعتقاد به کار و توليد و تلاش دارد، در ميانه راه پر فراز و فرودي که در تاسيس يک کارگاه توليدي فرا روي او گسترده شده، در تنگناي اقتصادي کمکي را از پدرش مي پذيرد. اما بزودي درمي يابد که اين پول متعلق به فرد ديگري است که پدرش به او مديون است، بنا به درخواست پدر او موظف مي شود که....
توليد مشترک يک اثر نمايشي از آن دسته اتفاقاتي است که کمتر در تلويزيون و سينماي ايران اتفاق افتاده است. و اگر هم روي داده، تعداد آنها بسيار محدود و اندک مي باشد. يکي از ويژگي هاي بارز و تاثير گذار اين گونه توليدات تبادل افکار و انديشه ها و فرهنگ هاي دو سرزمين مي باشد که مي تواند تاثير بسيار مهمي در نزديکي کشورها، خصوصا همسايگان بگذارد و باعث شناخت بيشتر آنها از تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم شود. توليد مشترک روش مرسومي است که در بيشتر نقاط دنيا جا افتاده و به امري بديهي بدل شده است، اما متاسفانه کمتر در ايران به آن توجه مي شود. البته در اين چند سال اخير اقدامات و گام هاي موثري در اين زمينه برداشته شده است. سريال "شکرانه" محصول چنين فرآيندي ست.
شکرانه کاري معنا گرايانه است که با موضوع حق طلبي و گرايش به حقيقت در طول داستان به مشترکات فرهنگي و اجتماعي ايران و تاجيکستان نيز نظر داشته است. فيلمنامه روايت گر ماجراي جواني "حامد/پوريا پور سرخ" است که به دنبال عمو و عمو زاده گمشده اش به تاجيکستان سفر مي کند. او در آنجا درگير باند تبهکاري مي شود که باعث به زندان افتادن او مي شود. پدر حامد "هوشنگ توکلي" در ايران مورد اخاذي همسر دومش "عاطفه رضوي" قرار مي گيرد. بي گناهي حامد براي پليس روشن مي شود و او پس از مشخص کردن مکان مجرمين براي پليس دختر عموي خود را پيدا مي کند و به ايران بازمي گردد.
طرح و پيرنگ اصلي فيلمنامه چندان پر کشش و جذاب نيست، پرداختن به باندي تبهکار- ماجراي دلبستگي دو دلداده و... موضوع چندان جديدي در داستان هاي سينمايي و تلويزيوني ما نمي باشد، تنها عاملي که باعث مي شود نويسنده و کارگرداني به سراغ چنين تم هاي تکراري برود زاويه متفاوتي ست که به موضوع و مضمون دارد و اگر نگاه، رويکرد و نگاه جديدي نباشد، حاصل کار کسل کننده و ملالت بار خواهد بود. نويسنده نگاه متفاوتي نسبت به مضمون مطرح شده ندارد و کارگردان هم در پرداخت و ارائه اثر کمک شاياني به متنوع شدن روايت ندارد. ساختار روايت از ساختمان پيچيده اي برخوردار نيست. نبود تعليق – گره افکني و ضعف در ديالوگ نويسي ازجمله عناصري ست که نويسنده به سادگي از آنها گذشته است.
در بخش کارگرداني مخاطب به لحاظ بصري با پلان هاي ابتدايي و بسيار ساده مواجه مي شود که هم از لحاظ قاب بندي وهم به لحاظ کيفيات بصري و اپتيکي از کيفيت بسيار نازلي برخوردار مي باشد. بيشترين تاثير منفي را در کارگرداني اثر فيلمبرداري صحنه هاي خارجي داستان مي گذارد که در استوديو فيلمبرداري شده است، کيفيت پايين تصاوير و عدم سينک شدن تصاوير خيابان با پيش زمينه قاب که بازيگران درآن حضور دارند تاثير منفي زيادي در ارتباط مخاطب با اثر مي گذارد.
استفاده از ميزانسن هاي خطي – در نيامدن فضا و اتمسفر بيشتر رويدادها از نکات عمده ايي ست که کارگردان از عهده آنها برنيامده، در واقع کارگردان به اندازه اي که به ريتم رويدادها در درون قاب توجه کرده به ريتم برون قاب تصوير توجهي نشان نداده است و همين عامل سبب عدم چينش صحيح نماها و اتفاقات در کنار هم شده است. و مخاطب در بيشتر مواقع با تغيير مکان هاي غيرمنطقي مواجه مي شود که در فرآيند ارتباط او با اثر خلل ايجاد مي کند.
انتخاب بازيگران در بخش بازيگران ايراني به خوبي صورت گرفته، اما در بخش بازيگران خارجي به غير از يکي دو نفر، ديگران بازي بسيار ضعيفي از خود به نمايش مي گذارند. نکته ديگر در ارتباط با بازي بازيگران، بازي کردن تحليل است، يعني بازيگر تحليل اثر را به وسيله سلسله اي از اعمال و رفتار به نمايش مي گذارد. اين نوع بازي سبب از بين رفتن تعليق در شخصيت ها و تعليق در داستان مي شود. به عبارت ساده بازيگر با اين روش، پيش بيني پايان داستان را براي مخاطب آسان مي کند. البته اين مشکلي است که در اکثر بازيگران ايراني مصداق دارد. اگر در مرحله نگارش متن تامل بيشتري در چيدمان رويدادها و ديالوگ نويسي و شخصيت پردازي صورت مي گرفت، "شکرانه" به اثري قابل تامل و تاثيرگذار تبديل مي شد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر