شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶

نمايش روز♦ تئاتر ايران



نمايش طوبي در جنگ تازه ترين نمايش دکتر مسعود دلخواه است که در تهران روي صحنه رفت. دلخواه در امريکا تحصيل کرده و اخيرا پس از بازگشت به ايران نمايش هاي ژوليوس سزار و ويتسک را روي صحنه برده است.
همه جنگ و ديگر هيچ
طوبي در جنگ - نويسنده: محمد ابراهيميان. کارگردان: مسعود دلخواه. بازيگران: ريحانه سلامت، ايمان افشاريان، حميدرضا هدايتي، سوده شرحي، مهدي شاه ‌تيري، بيژن زرين و نويد گودرزي
داستان مقاومت زني جوان در دوران جنگ، كه با شستن لباس مجروحان جنگ سهم خود را در دفاع از كشورش ادا مي‌كند.
در کشورهاي درگير با پديده جنگ، درام هاي وابسته به آن جايگاهي خاص در ادبيات نمايشي ان کشور را به خود اختصاص مي دهند. درام هايي که پس از فاصله گرفتن از زمان وقوع اين پديده ديدگاهي منتقدانه به خود مي گيرند و فارغ از هياهوهاي رايج در زمان درگيري جايگاه هستي شناسانه انسان را نشانه مي روند.
ابراهيميان و دلخواه نيز در نمايش طوبي در جنگ کوشيده اند چنين نگاهي به اين پديده داشته باشند. ما با زني رو به رو هستيم که مي کوشد سهم خود را نسبت به جنگي که کشورش درگير آن شده ادا کند. او با اينکه ماهيت جنگ را نمي شناسد اما سعي مي کند از قافله باز نماند و در بستري تاريخي گام بردارد که احتمالا ديگر هم کيشانش نيز در همين بستر واقع شده اند.
طراحى لباس به شخصيت ها شناسنامه خاص جغرافياى مشخص مى بخشد و مهم تر از همه لحن صوتي حاكم بر اجرا كه آدم هاى نمايشى را از تيپ به سوى فرديت هدايت مى كند. شايد اينها نخستين پنجره اي است که هر مخاطب حرفه اى با هستى متن و بيان دراماتيك، نمايشى به نام «طوبى در جنگ» باز مي کند؛ نمايش طوبى در جنگ اثرى به تمام معنا درگونه رئاليسم بومى ايران است؛ گونه اي كه همواره اثر هنرى را با دستمايه هاى مردم شناسى و فرهنگ محلى شست و شو و جلا مى دهد و با گريز از مؤلفه هاى قراردادى زبان معيار به سوى بيانى غريب تر مى رود. اينکه چرا ابراهيميان در نگارش متن خود سراغ کردها رفته نيز قابل تامل است. کردها ي ايران در طول جنگ بيشترين همنشيني را با آن داشتند و از همين روي در برابر آن آسيب پذير تر به نظر مي رسيدند. پس نوع هيجانات طوبي در برخورد با اين پديده در زندگي قابل باور تر به نظر مي رسد.
ابراهيميان در واقع اتمسفري را در داستان خود ايجاد کرده تا ضمن بازشناسي رفتار آن منطقه در هنگام جنگ شخصيتي قابل باور را نيز براي تماشاگرش به نمايش بگذارد. حتي به درگيري هايي که ميان مردم منطقه بر سر مسائل روزمره قرار دارد دقت کنيد ببينيد اين تنش ها چقدر به فضاي داستان کمک مي کند تا تماشاگر پس اين نزاع هاي کوچک در انتظار نزاع هايي گسترده تر باشد. دلخواه آگاهانه اين فضا را انتخاب کرده تا تماشاگر را در يک نوع تشنج نگاه دارد.
طوبي در اين نمايش ميراث دار دو نسل است كه همواره چهره او را با چهره مادرش يكى مى كند و انگار او ادامه سرنوشت و به تعبيرى ابعاد شخصيتى مادر خود در فرآيندى به نام زمان است. طوبى هم اكنون صاحب بچه اى فلج است؛ همچنان كه مادرش هم چنين بوده است. بنابراين زندگى در كنار خانواده اى ضعيف و ناتوان يگانه جنگ طوبى براى ادامه حيات است. او هر روز برادرش عباس را روى ويلچر به نظاره مى نشيند و سرنوشت خود و فرزند فلج خود را به ياد مى آورد. از سوى ديگر شوهر طوبى نيز به اعتياد مبتلا شده و به بهانه كار به بندر رفته است. تمامى اين رويدادها مانند دوايرى تاريك و تودرتو زندگى طوبى را به تنگنا كشانده اند. نويسنده براى بيان اين سلسله دواير كه از نوعى شبه زبان معيار استفاده مى كند. اين زبان چه به لحاظ محتوا و فرم قابل تامل به نظر مي رسد. بحث فرماليستي اين زبان شايد در مواردى از پتانسيل نهفته در آن خبر مى دهد كه يكى از شخصيت ها-حشمت- از آن استفاده مى كند. حشمت لباس و ديگر وسايل رزمندگان را براى شست وشو نزد طوبى آورده است. او به گونه اي سخن مي گويد که گويا تهديدي از دنياي بيرون براي طوبي به شمار مي آيد. مردي که در ظاهر قصد تصاحب پس مانده زندگي فلاکت بار طوبي را دارد. شايد نگون بختي هاي طوبي را نتوان مستقيم مرتبط به جنگي دانست که در طول داستان بر کشور محل زندگي طوبي واقع شده است. اما نمي توان اين نکته را هم از نظر دور داشت که ابراهيميان در جايگاه نمايشنامه نويس مي کوشد بستري را براي اين همنشيني به وجود آورد. جنگ زندگي طوبي را مي گسلد و از آن يک ويرانه باقي مي گذارد که به طور حتم اين ويرانگري در مورد ديگر مردمان هم قابل تعميم است. بنابراين اينجاست که طوبي به تعداد تمام افراد کشورش تکثير مي شود.
دلخواه پس از سال ها و بعد از تحصيلات واجراهاى خارج كشور حضور جدى خود را در تئاتر ايران اعلام كرد. اين كارگردان كه با دو اثر ويتسك و جوليوس سزار نگاه مخاطبان را به سوى خود جذب کرد، همواره به شكل متفاوتى از اجرا نظر دارد. تكنيك هاى اجرايى دلخواه در نمايش طوبى در جنگ نيز گاهى رگه هايى از دو كار گذشته وى را در ذهن تداعى مى كند. براى نمونه تقدم دراماتيك اتفاق قبل از زمان آن به وسيله يك كنش دراماتيك است. وى كه اين تكنيك را در نمايش جوليوس سزار چندين بار تكرار كرده بو، در اين نمايش نيز بار ديگر آن را به کار گرفته است.

هیچ نظری موجود نیست: