شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶

گفت وگو♦ سينماي جهان



مونيکا بلوچي آخرين دنباله روي راه ستارگان زن سينماي ايتالياست که با حضور همزمان در فيلم هاي اروپائي و آمريکائي شهرتي جهاني يافته است. راهي که پيش تر توسط ستارگاني چون سوفيا لورن، سيلوانا مانگانو، جينالولو بريجيدا و کلوديوکاردنياله طي شده بود. مونيکا بلوچي اينک يکي از مشهورترين بازيگران و مدل هاي اروپايي و همزمان از بازيگران مطرح محصولات بين المللي است. او که قبلاً در سه گانه ماتريکس و اشک هاي خورشيد ظاهر شده بود، اين بار در يک فيلم اکشن امريکايي با کلايو اوئن بريتانيايي همبازي شده است. به مناسبت حضور وي در اين فيلم- همه را بکش/بهشون شليک کن- مصاحبه اي از وي را انتخاب و ترجمه کرديم.
از نه گفتن هراسي ندارم
از بهشون شليک کن/همه را بکش چگونه برداشتي بايد داشت؟ مثل يک جور فيلم کارتون. خشونت زيادي در فيلم وجود دارد ولي با اين حال در چهارچوب سوررئاليسم باقي مي ماند. همين طور طنز وعشق فراواني هم درفيلم هست.. چون داستان عشق بين يک جيمزباند دست چندم و يک روسپي است که قلب بزرگي دارد و مادر شدن را ياد مي گيرد. درميان خشونت فيلم، عنصر پيش برنده عاطفي فيلم همين زن است.
اين سومين بار است که بعد از فيلم "چقدر مرا دوست داري" برتران بليه و "دختره از من متنفر است" اسپايک لي، نقش يک روسپي را بازي مي کنيد. اين فيلم ها به عوالم متفاوتي تعلق دارند. "چقدر مرا دوست داري" يک فيلم مولف بسيار نيشدار است. اينجا ما در فضاي اکشن هستيم و بسيار متفاوت است. بچه در اين فيلم نقش بسيار مهمي دارد. به شکلي تصادفي وارد زندگي اين زن و مرد مي شود و به گونه اي اساسي موقعيت پرسوناژها را تغيير مي دهد. به دنبال ريسک بودن را دوست دارم. من تا به حال نقش هاي بسيار متفاوتي را بازي کرده ام. فکر داشتن شخصيت هاي مختلف در طول يک زندگي را بسيار دوست دارم. مي توانم امروز در فيلمي مثل برگشت ناپذير و فرداي آن در آستريکس و اوبليکس: ماموريت کلئوپاترا بازي کنم.اين چيزي است که براي يک بازيگر جذاب است.
شما فيلم هائي مثل بهشون شليک کن را دوست داريد؟ بله، در غيراين صورت در آن بازي نمي کردم. من خواندن را با کتاب هاي مصور ياد گرفتم و آنها را خيلي دوست دارم. من در فيلم هايي مثل ماتريکس، پيمان گرگ ها و دوبرمن بازي کرده ام. درمقام آناليز نمي توان آنها را درجايگاه اول قرار داد. اغلب از من سئوال مي شود به عنوان يک مادر آيا از اين که در اطراف يک نوزاد تيراندازي مي شود، ناراحت نمي شوم؟ بايد بگويم که سرصحنه در طول يک روز ما نمي توانيم بيش از چند دقيقه از يک نوزاد استفاده کنيم. براي صحنه هاي اکشن از يک نوزاد با کنترل از راه دور استفاده مي شود.
چگونه خودتان را براي صحنه عشق بازي با کلايو اوئن آماده کرديد؟ اين صحنه کليدي فيلم است. صحنه اي که روح فيلم در آن خلاصه شده است. با وجودي که هيچ چيزي ديده نمي شود بسيار سکسي و در عين بامزه است. بايد اعتراف کنم که در سينما هم چنين صحنه اي را سراغ نداشتم. وقتي فيلمنامه را خواندم از خودم پرسيدم که کارگردان اين صحنه چگونه خواهد گرفت. مايکل ديويس همه چيز را از قبل روي استوري برد داشت. نگاه او بسيار خاص است. قبل از شروع فيلمبرداري، نمي دانستم چه فيلم هايي ساخته است. او مي داند که دقيقا چه مي خواهد و فيلم را چطور خواهد ساخت. ازهمه چيز گذشته اين فيلمي ژانر گونه است. آن را يا دوست داريم يا نه، براي اين که دوبار به صحنه سکس برگرديم بايد اعتراف کنم گرفتن چنين صحنه هايي به همراه بازيگري چون کلايواوئن راحت تر است. چون او بازيگر بزرگي است و از فيزيک مناسبي هم برخوردار است. گرفتن چنين صحنه هايي با فردي که فيزيک مناسب دارد به مراتب راحت تراست از گرفتن همان صحنه ها با شخصي است که هيکلش مثل چوب مي ماند!
چرا کارگردان هايي چون گاسپارنوئه، گيوم نيکلو و يا مارينا د وان به سراغ شما مي آيند؟ بايد نکته مهمي را بگويم: ابتدا اين فيلمنامه نويس ها هستند که به سراغ من مي آيند، چون اغلب شان موقع نوشتن فيلمنامه به من فکر مي کرده اند. سپس من تصميمم را مي گيرم. هرگز به سراغ يک کارگردان نرفته ام تا به بگويم که حتماً مي خواهم با او کار کنم. اين کار را هرگز نکرده ام. بسيار خوشحال مي شوم وقتي به سراغم مي آيند و نقشي را به من پيشنهاد مي کنند که هرگز به آن فکر نکرده ام. اين چيزي است که مرا غافلگير مي کند و سرذوق مي آورد که از سر فيلم پرهزينه اي چون "بهشون شليک کن" بروم سر صحنه Ne te retourne pas مارينا د وان که فيلم عجيب وغريبي است.
دوست داريد نقش هاي عجيب به شما پيشنهاد شود؟ بله، به نظرم خيلي فريبنده هستند. وقتي داري فيزيک خاصي هستيد اين ترس را داريد که خود را هميشه در يک محدوده بيابيد. دوست دارم که افراد ظاهر را فراموش کنند تا بتوانند آنچه که دردرون اتفاق مي افتد را ببينند.
آيا ميان کارکردن در فيلم هاي فرانسوي وآمريکائي تفاوتي هست؟ نه، تنها تفاوت قضيه پول است. وقتي مقابل دوربين هستيد تنها مسئله بازي کردن است. تنها زبان است که تغيير مي کند. من مي توانم به ايتاليايي، فرانسوي و انگليسي حرف بزنم. چيزي که عجيب است اين است که آمريکائي ها به من براي بازي در فيلم هايشان فکر مي کنند درحالي که من به سيستم آمريکائي تعلق ندارم. هرگز به خود نگفتم که در آمريکا زندگي بکنم تا به هاليوود نزديک تر بشوم. قبل از هر چيز خودم را يک اروپائي مي دانم.
تا حال پيشنهادهاي زيادي را براي بازي در فيلم هاي آمريکائي رد کرده ايد؟ بله، يک پيشنهاد بسيار خوب مالي را براي بازي در مصائب مسيح رد کردم. چون مي خواستم اين نقش را بازي کنم. پيداکردن جايگاه در محيط وفضائي غريبه، شانس بزرگي است. کلايو اوئن بريتانيائي و پل جياماتي آمريکايي است ولي آنها خود را از سيستم هاليوودي دور کرده اند. اما ناگهان سرفيلمي چون بهشون شليک کن در کنار هم قرار مي گيريم، چون قبل از اين که به کشور يا ملتي تعلق داشته باشيم به سينما تعلق داريم.
شما اغلب فيلمسازان جديد را به فيلمسازان قديمي ترجيح مي دهيد. از نه گفتن به يک فيلمساز شناخته شده هراسي ندارم. همه چيز بستگي به احساسم نسبت به فيلمنامه دارد. پيش مي آيد که نتيجه آن برروي پرده به قدرت متني نيست که مي خوانيم و يا برعکس. اما هرگز بابت کاري پيشمان نشده ام. چه درمورد فيلم هائي که کارکرده ام وچه آنهايي که کار درآنها را قبول نکرده ام. درکارنامه سينمايي من فيلم هاي خوبي هست وهم اين طور تعدادي فيلم بد. اما از بازي در اين فيلم ها خيلي ياد گرفتم و هميشه پيشرفت کردم.
به زودي فيلم "دومين نفس" ساخته آلن کورنو با حضور شما به نمايش در خواهد آمد. نظرتان در مورد آن چيست؟ کورنو يک استاد مسلم است. پر انرژي بودنش را دوست دارم و همين طور عشقش به سينما و بازيگران. اطمينان دارم از ديدن فيلم شديدًا تحت تاثير قرار خواهيد گرفت چون همه نقش ها به گونه اي باور نکردني قوي وانعطاف ناپذير هستند. دراين فيلم با گروهي از بازيگران استثنائي کارکردم. اين فيلم را انتخاب کردم تا بلوند و به کاترين دونوو و بريژيت باردو نزديک بشوم. يک استيل بسيار زنانه و فرانسوي.
سينماي ايتاليا در حال نوزايي ديگري است. کار سينماگران جوان آنجا را مي پسنديد؟ بله، اخيراً پائولوسورنتينو براي يک پروژه با من تماس گرفت. "دوست خانوادگي" را خيلي دوست دارم. فکر مي کنم که او استعداد غريبي دارد. همين چندي پيش نيز در فيلمي ماريو توليو جيوردانا بازي کردم که قصه عاشقانه تراژيکي ميان دو بازيگر در بحبوحه جنگ جهاني دوم است. يکي از آنها به اتهام همکاري با نازيهاي اعدام مي شود. دوشخصيت فيلم با هم تشکيل يک زوج کاملا تباه شده را مي دهند. مرد معتاد به کوکائين است و زن معتاد به او.
در کدام فيلم خودتان را از نظر احساسي بيشتر درگير کرديد؟ درهمگي. از طرف ديگر من دلبستگي به گذشته ندارم و هميشه از زمان حال بهره مي برم.
فيلم هاي تان را دوباره نگاه مي کنيد؟ آنها را اولين بار در يکي از نمايش هاي ويژه-و قبل از نمايش عمومي- مي بينم. فيلم هايم را پيش از دوبار نمي بينم و سپس آنها را ديگر هرگز نگاه نمي کنم.
درمورد کدام يک از آنها بيشتر با شما صحبت مي شود؟ "برگشت ناپذير". هرجاي دنيا که بروم در مورد آن ازمن مي پرسند. چندي پيش به مدت دو هفته براي تبليغات "بهشون شليک کن" درآمريکا بودم و تمام مصاحبه ها درباره برگشت ناپذير سوال شد. باورنکردني است که اين فيلم چگونه بر روي اذهان اثر گذاشته است. بيشتر از آنچه که من تصور مي کردم. من امروز به دنبال کارهاي ديگري رفته ام. اما فيلم به خاطر ساختارش تاثير عظيمي برروي کار بازيگرانش گذاشت. من و ونسان کسل[همسر بلوچي] بعد از اين فيلم پيشنهادهاي متعددي از خارج از فرانسه دريافت کرديم. هردويمان به لطف "برگشت ناپذير" به محبوبيت رسيديم.گاسپارنوئه معرف تمام آنچه است که در سينما دوست دارم. او از آزادي اخلاقي برخوردار است که براي ساخت "برگشت ناپذير" الزامي بود و موجب مي شد از هيچ چيز نترسد. در مدت زمان فيلمبرداري من و ونسان هردوکاملاً در پناه عشق و جنون او بوديم. برگرفته شده از dvdrama

هیچ نظری موجود نیست: