جمعه، آبان ۱۸، ۱۳۸۶

چهره♦ سينماي ايران



يکي از بزرگترين شر آفرينان سينماي ايران سال ها از ايران دور بود و از حرفه اش دورتر... اما هر گاه فرصتي به ‏چنگ آورد نشان داد که هنوز قلبش براي انجام حرفه اي که با سخت کوشي در آن خبره شده، مي تپد و از آن مهم تر "به ‏خاطر مردم کشورم، غير از اين مملکت در هيچ جاي دنيا نمي توانم کار کنم...." روز در تهران پاي حرف هاي جلال ‏پيشوائيان نشسته است.‏

گفتگو با جلال پيشوائيان‎‎عاشقي ممنوع ؟!!‏‎‎
ساموئل خاچيکيان نه فقط کارگردان و تدوينگري برجسته، بلکه يکي از کاشفان بزرگ استعداد بود. بازيگران بسياري ‏با وي آغاز کردند و بعدها تبديل به چهره هاي موثر سينماي ايران شدند. يکي از آنان جلال پيشوائيان است که با يک قدم ‏تا مرگ[1340] به تماشاگران معرفي و بعدها تبديل به بزرگ ترين شر آفرين هاي سينماي ايران در دو دهه بعدي شد. ‏جلال در سريال غارتگران و نقش عمرخان نيز استانداردهاي تازه اي در بازي نقش هاي منفي از خود به جا گذاشت، ‏اما وقوع انقلاب باعث شد تا فاصله تصاوير روي پرده بازيگران با هويت واقعي شان مخدوش و بسياري خانه نشين ‏شوند. جلال نيز يکي از اين بازيگران بودکه به دلايل مختلف سال ها از ايران دور بود و از حرفه اش دورتر.... اما هر ‏گاه فرصتي به چنگ آورد نشان داد که هنوز قلبش براي انجام حرفه اي که با سخت کوشي در آن خبره شده، مي تپد و ‏از آن مهم تر "به خاطر مردم کشورم، غير از اين مملکت در هيچ جاي دنيا نمي توانم کار کنم..." ‏
‎‎خيلي ها فکر مي کنند شما ايران نيستيد. چه خبر و چه مي کنيد؟‎ ‎يکي- دو پيشنهاد تله فيلم و سريال تلويزيوني داشتم که راستش را بخواهيد خيلي به من نزديک نبود و حس کردم بهتر ‏است از دوستان عذرخواهي کنم. درحال حاضر در تله فيلم " شب هاي گناه" بازي مي کنم. ‏
‎‎از کارهايي که آماده پخش يا اکران داريد، صحبت کنيد؟‎ ‎کاري با اکبر صادقي داشتم به نام "مقلد شيطان" که يک تله فيلم نود دقيقه اي است و شايد به سينمايي تبديل شود. کاري ‏هم با آقاي تکاور داشتم به نام "غريبه از قريب" و در سريال "در چشم باد" آقاي جعفري جوزاني هم که حضور دارم. ‏فيلمي هم با موسسه آويني به نام " تله روباه" کارکردم که قرار است سينمايي شود. کار بعدي هم فيلم آقاي روئين تن ‏است که در اين کار در خدمت تعداد زيادي از دوستان بازيگر بودم. ‏
‎‎آخرين بار که تماشاگران جلال پيشوائيان را ديدند در مجموعه هر شبي "کمربندها را ببنديد" بود...‏‎ ‎‎‎بله، آخرين بار با سريال "کمربندها را ببنديد" ميهمان خانه هاي مردم عزيزم بودم. اما درآن کار اتفاقي افتاد که باعث ‏ناراحتي من هم شد و احساس کردم که ديگر بايد از گروه جدا شوم. حدود يک ماه درآن مجموعه حضور داشتم و در چند ‏قسمت آن بازي داشتم. خيلي کار برايم دلچسب بود. خودم هم خيلي خوب با آن کار ارتباط برقرار کرده بودم. يک روز ‏مشغول کار بوديم که مدير توليد سراغ من آمد و گفت: آقا امروز که کار تمام شد تشريف بياوريد دفتر من! خلاصه بعد ‏از اينکه همديگر را ديديم، گفتند از تلويزيون به ما پيغام دادند که شما نبايد در اين کار حضور داشته باشيد!! گفتم چرا؟ ‏شما شش ماه با من قرارداد داريد. از مطالبي صحبت کردند که من بعد از پيگيري هايي که داشتم متوجه شدم اين مسئله ‏نبوده است. اتفاقا چند بار خودم تلويزيون رفتم تا متوجه شوم داستان چه بوده است که موفق نشدم. و تا به امروز هم علت ‏اين مسئله را متوجه نشدم. ‏
‎‎واکنش مهدي مظلومي درآن زمان در برابر اين مسئله چه بود؟‎ ‎ايشان هم از اين مسئله خيلي ناراحت شدند و معتقد بود تازه داشتيم راه مي افتاديم که اين طور شد.‏
‎‎گويا خيلي وقت نيست از مسافرت خارج از کشور بازگشته ايد. سفر تان کاري بود؟‏‎ ‎من چند روز قبل از ماه مبارک رمضان به ايران برگشتم. من براي ديدار با خانواده ام فقط از ايران خارج مي شوم و از ‏آنجا که واقعاً نمي توانم هيچ جا غير از وطن خودم دوام بياورم، خيلي سريع بازمي گردم. اتفاقا خيلي از دوستان خارج ‏از کشور فعاليت مي کنند. فيلمسازي مي کنند و حتي پيشنهاد هم به من داده اند، اما من قبول نکردم. ‏
‎‎شما چقدر مخاطب تلويزيون هستيد؟‎ ‎من هم اگر فرصت داشته باشم يکسري از کارها را دنبال مي کنم و سعي مي کنم در جريان کم و کيف کارهاي مختلف ‏باشم، اما بيشتر اوقات من به ديدن فيلم هاي خوب و درجه يک دنيا در کنار يک سري از دوستان همکار مي گذرد و به ‏غير از اين بيشترين وقت من به کشاورزي مي گذرد که بعد از بازيگري که حرفه اصلي زندگي من است، بهترين ‏سرگرمي براي اوقات فراغت من است. ‏
‎‎شما در اغلب کارهايي که حضور داشتيد نقش منفي يا ضد قهرمان را ايفا کرديد، به نظر شما اين شخصيت ‏ها در فيلمنامه هاي ما به خوبي پرداخت مي شود؟‏‎ ‎به نظر من داستان و فيلمنامه بايد طوري باشد که ضد قهرمانش آتش افروز باشد. او را به حدي بايد منفي نشان دهيم تا ‏قهرمان در کنتراست بهتر وبا شکل و شمايل بهتري در دل داستان ديده شود. ‏
‎‎کار و بازي در فيلم کدام کارگردانان در خاطر تان مانده است؟‏‎ ‎من تا به امروز افتخار کار با کارگردانان بزرگي را داشتم. بازي جلوي دوربين مسعود کيميايي براي هر بازيگر افتخار ‏است. آثار او مخصوصا کارهاي گذشته اش، جزو آثار برتر سينمايي اين مملکت است. آقاي تقوايي و آقاي مهرجويي ‏کساني هستند که بسيار علاقه مند هستم در کارشان حضور پيدا کنم. خدا رحمت کند با فريدون گله هم کارهاي خوبي ‏داشتم که هيچگاه فراموش نمي کنم. دوست دارم با مهدي فخيم زاده هم کار کنم که البته قرار بود اين اتفاق بيفتد، اما بر ‏اثر يک سوء تفاهم که ختم به خير شد اين مسئله رخ نداد. ‏
‎‎اگر ناگفته اي از جلال پيشوائيان مانده...‏‎ ‎من به عنوان فرزند اين وطن و کسي که سال ها در اين مملکت کار کرده و به مردم کشورش، علاقه مند است و به ‏همين دليل الان در ايران زندگي مي کند، از مسئولان محترم تلويزيون توقع دارم شرايط را طوري بچينند که يک ‏بازيگر بتواند رو در رو با مسئولان صحبت کند. دردش را بگويد... مدتي مجوز فعاليت مرا صادر نکردند و گردن فلان ‏آقا انداختند. اين حق طبيعي من است که بروم آن دوست محترم را ببينم و علت را جويا شوم! آيا من اجازه ندارم سئوال ‏کنم چرا مرا ممنوع کار کرديد؟ البته وقتي من سئوال کردم که چرا؟ گفتند تو ممنوع کار نيستي برو و فعاليت کن!! من ‏به خاطر مردم و عشقي که به سرزمينم دارم، در هيچ کجاي دنيا نمي توانم فعاليت کنم و البته خدا را شکر الان شرايط ‏طوري شده که پيشنهادهاي خوبي دارم و از ميان آنها بهترين ها را انتخاب مي کنم. ولي وقتي فلان تهيه کننده مجبور ‏است به خاطر حرف بزرگواران نام مرا از گروه بازيگرانش حذف کند. اميدوارم بتوانم روزي با مسئولان ملاقات ‏داشته باشم. ‏

هیچ نظری موجود نیست: